خورشید تابان در علم قرآن‌ صفحه 9

صفحه 9

مصیبت را ناتمام رها کرد و از منبر به زیر آمد. همه از یکدیگر سؤال می‌کردند چرا حاج شیخ حسن مصیبت را ناتمام رها کرد؟

عصر آن روز در کوچه حسنقلی پایین خیابان او را دیدم که از تکیه نانواها باز می‌گشت. جریان قبل از ظهر را جویا شدم و اصرار کردم، تا گفت: اول صبح در منزل آیة اللّه حاج میرزا محمّد آقازاده (رضوان اللّه علیه) آقای عربی خوان که از وعّاظ مشهور و برجسته آن زمان بودند، در مصیبت خواندن خیلی پافشاری کرد که بعد به زحمت مجلس را اداره کردم. در خانه شیخ تا ایشان وارد شد، در خاطرم گذشت که وقت تلافی است. تا این اندیشه بر دیده حزمم راه یافت، خویش را در گرو هوای نفس دیدم، به خود گفتم: نوکری نفس و هوی را می‌پذیری یا نوکری امام حسین (ع) را. دیدم آنچه بگویم به انگیزه نفسانی است و خدا نیست. این بود که لب فرو بستم و از منبر به زیر آمدم.

عرفان و حق پرستی‌

مرحوم حاج شیخ حسن در عصر خود، در پایگاه تبلیغ یگانه و نادره‌ای بود که از هر دو بعد علم و عمل بهره گرفته بود. در جهات علمی و فنّی و عظ و تبلیغ، توانمند بود، و در کوره مجاهدت تفتیده بود و نفس را به فرمان درآورده بود.

در سال 1329 شمسی که تمرین منبر رفتن را از شهر قوچان آغاز می‌کردم، یکی از وعاظ سالخورده آن شهر به نام آقای افتخار فرمود: با جدّت مرحوم حاج شیخ حسن همسفر بیت اللّه بودیم. روزی با تلاش وارد بیت شدیم تا نماز بگزاریم. حاج شیخ تا گفت اللّه اکبر، به گونه‌ای محو در جلال و کبریائیت حق گردید که افتاد و مدهوش بر زمین نقش بست.

مطلب طاعت و پیمان صلاح من مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست

می‌بده تا دهمت آگهی از سرّ قضا که به روی که شدم عاشق و بر بوی که مست

حافظ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه