- اشاره 1
- [پیشگفتار] 1
- ترجمه اعتقادات ابن بابویه 7
- [مقدمه] 11
- باب اول در بیان اعتقاد امامیه در توحید، و معرفت رب مجید. 16
- باب دوم در صفات ذات و صفات افعال «1» 24
- باب (سوم) اعتقاد در تکلیف 26
- باب (چهارم) اعتقاد در افعال بندگان 26
- باب (پنجم) اعتقاد در نفی جبر و تفویض 27
- باب (ششم) اعتقاد در اراده و مشیت 30
- باب (هفتم) اعتقاد در قضاء و قدر 34
- باب (هشتم) اعتقاد در فطرت و هدایت 38
- باب (نهم) اعتقاد در استطاعت 44
- باب (دهم) اعتقاد در بدا 46
- باب (یازدهم) اعتقاد در احتراز از جدل 48
- باب (دوازدهم) اعتقاد در لوح و قلم 53
- باب (سیزدهم) اعتقاد در کرسی 54
- باب (چهاردهم) اعتقاد در عرش «2» 54
- باب (پانزدهم) اعتقاد در نفوس و ارواح 56
- باب (شانزدهم) اعتقاد در موت 65
- باب (هفدهم) اعتقاد در سؤال قبرها 73
- باب (هیجدهم) اعتقاد در رجعت 75
- باب (نوزدهم) اعتقاد در بعث بعد از موت 79
- باب (بیستم) اعتقاد در حوض کوثر 80
- باب (بیست و یکم) اعتقاد در شفاعه 80
- باب (بیست و دوم) اعتقاد در وعده و وعید الهی 81
- باب (بیست و سوم) اعتقاد در آنچه بر بنده نوشته می شود 82
- باب (بیست و چهارم) اعتقاد در عدل الهی 83
- باب (بیست و پنجم) اعتقاد در اعراف 84
- باب (بیست و ششم) اعتقاد در صراط 85
- باب (بیست و هفتم) اعتقاد در عقبات 86
- باب (بیست و هشتم) اعتقاد در حساب و میزان 88
- باب (بیست و نهم) اعتقاد در بهشت و دوزخ 92
- باب (سی ام) اعتقاد در کیفیت نزول وحی و کتب در امر و نهی 100
- باب (سی و یکم) اعتقاد در قرآن 102
- باب (سی و دوم) اعتقاد در قرآن 103
- باب (سی و سوم) اعتقاد در کمیت قرآن 103
- باب ( (سی و چهارم)) اعتقاد در شأن انبیاء و رسل و حجج و ملائکه 107
- باب (سی و پنجم) اعتقاد در عدد انبیاء و اوصیای ایشان 110
- باب «سی و ششم» اعتقاد در عصمت انبیاء و ائمه و ملائکه 114
- باب (سی و هفتم) اعتقاد در نفی غلو و تفویض 116
- باب (سی و هشتم) اعتقاد در ظالمان 123
- باب (سی و نهم) اعتقاد در تقیه «1» 128
- باب (چهلم) اعتقاد در شان آباء جناب نبوی صلی اللَّه علیه و آله و سلم 131
- باب (چهل و یکم) اعتقاد در شان علویان 132
- باب (چهل و سوم) اعتقاد در حضر و اباحه «1» 137
- باب (چهل و دوم) اعتقاد در احادیث مجمله و مفسره 137
- باب (چهل و چهارم) اعتقاد در احادیث وارده در طب «1» 138
- باب (چهل و پنجم) اعتقاد در اختلاف حدیثین «1» 141
- فهرست اعتقادات ابن بابویه 156
و اما وضع غشی که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلّم را میگرفت آن حدی که سنگین می شد و عرق مینمود، این حالت خاص وقتی بود که حقتعالی خود با آن جناب تکلم میفرمود.
و اما جبرئیل چنان بود که بدون اذن خواستن وارد آن جناب نمیشد از روی احترام آن جناب و در حضور حضرتش بنده وار می نشست.
باب (سی و یکم) اعتقاد در قرآن
و اینکه از اوّل آن در شب قدر بوده ابن بابویه رحمه اللَّه علیه گوید: اعتقاد ما در این باب آنست که قرآن نازل شده در ماه رمضان در شب قدر یک جا بسوی بیت المعمور، بعد از آن نازل شده از بیت المعمور در مدت بیست سال و اینکه حقتعالی عطا فرموده پیغمبرش محمد را صلی اللَّه علیه و آله و سلّم تمامی علم یک جا، بعد از آن بآن جناب فرموده:
تعجیل مکن بقرآن پیش از آنکه وحی آن بسوی تو وارد شود «1».
و فرموده: حرکت مده بقرآن زبانت را برای آنکه تعجیل کرده باشی بآن بدرستی که بر ما است جمع نمودن آن و خواندن آن، پس چون خواندیم ما، تو تابع خواندنش شو، بعد از آن بر ما است بیانش «2»
______________________________
(1) وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً (سوره طه آیه 114) لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ
عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ، فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ «سوره قیامه آیات 16 و 17 و 18»
(2) شیخ مفید علیه الرحمه بعد از نقل کلام ابو جعفر ابن بابویه در آنکه قرآن فرود آمده است در ماه رمضان در شب قدر بیکبارگی بسوی بیت المعمور، و بعد از آن فرود آمده است از بیت المعمور در مدت بیست سال، بعد از نقل این کلام فرموده است که: آنچه رفته است بسوی آن ابو جعفر در این باب دلیلش خبر واحدیست که باعث نمیگردد نه علم را و نه عمل را، و فرود آمدن قرآن بر اسبابی که حادث میگردید حالی بعد حالی؛ دلالت نمیکند بر خلاف آنچه متضمن میباشد آن را آن حدیث، و این بجهت آنست که قرآن در بر میدارد حکم آنچه را که حادث گردیده است و ذکر آنچه را که جاری گردیده است بر وجه خود و این نمیباشد بر سبیل حقیقت آیا نظر نمیکنی بسوی قول خداوند تعالی: وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ (مگر بجهت حدوثش نزد سبب) (سوره نساء آیه 155) یعنی گفتن کفار که دلهای ما بسته است، بلکه مهر زده است خداوند بر آن دلها بسبب کفر ایشان و قول خداوند تعالی: وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ (سوره زخرف آیه 20) یعنی گفتند کفار که اگر خدا میخواست ما عبادت نمینمودیم ایشان را نیست از برای ایشان بآن علمی، پس این دو قول خداوند خبر است از ماضی و جائز نمیباشد که پیشی بگیرد مخبرش، پس بوده باشد در این هنگام خبر از
ماضی و حال آنکه واقع نشده است بلکه آن در مستقبل است و امثال این در قرآن بسیار است، و بتحقیق که آمده است خبر بذکر ظهار و سبب آن، و اینکه چون مجادله نمود آن زن پیغمبر را صلی اللَّه علیه و آله در ذکر ظهار نازل نموده خداوند تعالی که: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها (سوره مجادله آیه 1) و این قصه بود که در مدینه (در حدیبیه خ ک) واقع شد پس چگونه نازل میفرماید خداوند تعالی وحی بآن را در مکه پیش از هجرت پس خبر بدهد که آن بوده است پیشتر و حال آنکه نبوده است آن و اگر ما تتبع نمائیم قصه های قرآن را هر آینه آمده است از آنچه ذکر نموده ایم آن را بسیاری که وسعه می شود بسبب آن گفتگو در آن (که اگر میخواستیم قصه های قرآن را تتبع نمائیم هر آینه گفتار ما بطول میانجامید) و از آنچه ذکر نمودیم آن را کفایت میباشد از برای صاحبان عقل و شبیه نمیباشد مضمون حدیث مگر بمذهب مشبهه آنچنان که گمان نموده اند که خداوند تعالی در ازل متکلم بقرآن بوده است و خبر داده است از مستقبل به (لفظ) ماضی و بتحقیق که رد نموده اند اهل توحید این قول را بنحوی که ذکر نمودیم ما آن را و محتمل است که این حدیث که قرآن نازل شد بتمام در شب قدر مراد بآن آن باشد که نازل شد پاره از آن در شب قدر بعد از آن از عقیب آن نازل شد بقیه از آن قرآن تا وفات پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و اما
آنکه نازل شده باشد بتمامه در شب قدر پس آن بعید است از آنچه اقتضاء مینماید آن را ظاهر قرآن و اخبار متواتره و اجماع علماء با وجود اختلاف ایشان در آراء. و بعد از آن شیخ مفید علیه الرحمه فرموده است: و اما قول خداوند تعالی که فرموده: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی إِلَیْکَ وَحْیُهُ (سوره طه آیه 114) یعنی پس تعجیل منمای یا محمد صلی اللَّه علیه و آله بقرآن پیش از آنکه حکم شود بسوی تو وحی آن، پس در این قول خداوند دو وجه میباشد غیر از آنچه ذکر نموده است آن را شیخ ابو جعفر رحمه اللَّه تعالی و اعتقاد نموده در آن بر حدیث شاذی یکی از آن دو وجه آنست که خداوند تعالی نهی نموده باشد پیغمبر را صلی اللَّه علیه و آله از شتابیدن بسوی تاویل قرآن پیش از وحی شدن بسوی او بتاویل آن و اگر چه آنچه را که گفته است پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله در حیز امکان بوده باشد از جهت لغت و وجه دیگر آن است که جبرئیل علیه السّلام بوده که وحی می آورد بسوی پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله بقرآن پس سؤال مینمودند با آن حرف بحرف (پس پیغمبر از جبرئیل قرآن را سؤال مینمود حرفا بحرف) پس امر نمود او را خداوند تعالی که
نکند این عمل را و گوش بدارد بسوی آنچه می آورد آن را جبرئیل علیه السلام یا فرود میفرستد خداوند تعالی بر او صلی اللَّه علیه و آله بیواسطه یا آنکه حاصل شود فراغت از آن پس هر گاه تمام شد وحی بآن
بخواند آن را و تکلم کند بآن پس بخواند آن را بر ایشان.
و اما آنچه ذکر نموده است آن را اعتمادکننده بر حدیث مزبور (یعنی ابن بابویه رحمه اللَّه) از تاویل پس دور است آن، چه وجهی نمیباشد از برای نهی فرمودن خداوند تعالی او را از تعجیل بقرآنی که در آسمان چهارم است تا آنکه حکم شود بسوی او وحی آن بجهت آنکه نبوده پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که احاطه نموده باشد علمش بآنچه در آسمان چهارم است پیش از وحی بآن بسوی او؛ پس نیست معنی از برای نهی او صلی اللَّه علیه و آله از آنچه نیست در وسعش مگر آنکه بگوید گوینده این توجیه که بوده پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که احاطه داشت علمش بقرآنی که برده شده بود در آسمان چهارم پس میشکند سخن و مذهبش که بود آن در آسمان چهارم، لیکن آنچه در سینه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله بود و حفظ نموده بود آن را در زمین؛ پس نیست معنی از برای اختصاص آن بآسمان چهارم، و اگر بود آنچه در حفظ رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله که موصوف میشد بآن که در آسمان چهارم است بخصوصه، هر آینه بود آنچه در حفظ غیرش موصوف بآن، و نیست وجهی از برای اضافه نمودن آن بسوی آسمان چهارم و نه بسوی آسمان اول، چه جای آنکه آسمان چهارم «تا چه رسد بآسمان چهارم» و هر کس که تامل نماید آنچه را که ذکر نمودیم ما آن را، بداند که تاویل آیه مزبوره بر وجهی که ذکر نموده است آن را
چنگ زننده بحدیث مزبور (یعنی ابن بابویه) دور از صواب است. مفید.