دائره المعارف طهور: اصول عقاید صفحه 863

صفحه 863

ریشه انکار قیامت توسط انسان

چرا انسان منکر قیامت می شود و چرا قیامت را استبعاد می کند؟ چرا می آید این جور مسائل را مطرح می کند؟ طرح این گونه مسائل که اصلا معقول و منطقی نیست که وقتی بحثی را راجع به کل جهان و راجع به خدای جهان مطرح کنند که این خدایی که جهان به این عظمت را آفریده و تو در یک قسمت کوچکی از جهان قرار گرفته ای و همه علم و اطلاعات و معلوماتت از جهان نسبت به آنچه که در جهان هست یک قطره هم در مقابل اقیانوس نیست و اصلا قابل مقایسه نیست؛ خدای جهان که خالق جهان است خبر داده که رستاخیزی هست، دیگر جای این مطلب نیست که یک کسی بیاید بگوید که آیا این کار شدنی است یا نشدنی؟

آخر تو شدنی و نشدنی را با مقیاس قدرت و توانایی و علم خودت می گویی. تو حساب کن که این امر با مقیاس (قدرت و علم خدا شدنی است یا نه) اگر فرض کنید پیامبر اکرم (ص) به عنوان یک بشر می گفت که من در ده سال دیگر می خواهم مرده زنده کنم و تو می گفتی که من نمی پذیرم (یک بشر را در مقابل خودت می دیدی) مانعی نداشت. یک بشر از آن جهت که بشر است می تواند توانایی بشر را مقیاس قرار بدهد. ولی وقتی پیغمبر می آید از خدا و از قدرت لایزال الهی خبر می دهد، دیگر برای انسان جای این جور حرف ها نیست. پس مسئله چیز دیگر است و آن این است، انسان گاهی یک نظریه را قبول می کند و یا رد می کند نه به دلیل منطقی بودن یا منطقی نبودن آن؛ اگر نظریه ای را قبول نمی کند نه به دلیل منطقی بودنش است و اگر مخالفت می کند نه به دلیل منطقی نبودنش است. صورتا شکل منطقی به قضیه می دهد، اما اگر باطنش را خوب بشکافید می بینید که به نوعی می خواهد خودش و عمل خودش را توجیه کند، لذا این را به صورت این اصل و این عقیده ذکر می کند. و این چه مسئله مهمی است! می بینید یک کسی می گوید به عقیده من جامعه باید چنین باشد. شروع می کند به استدلال کردن. به عقیده من باید چنین باشد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه