مباحث اعتقادی صفحه 190

صفحه 190

ص:200


1- (1) البرهان، ج 3، ص 341، تفسیر صافی، ج 4، ص 206-208. کافی، ج 1، ص 413، ح 2، ببحارالانوار، ج 23، ص 275، ح 1، ص 279، ح 19 و ص 280، ح 22، ج 36، ص 150، ح 127، بصائر الدرجات، ص 76، ح 2، تاویل الآیات، ص 460.
2- (2) تفسیر نمونه، ج 17، ص 454، تفسیر آسان، ج 16، ص 149.
3- (3) وسائل الشیعه، ج 5، ص 86، ح 5998، بحارالانوار، ج 27، ص 280، ح 2، ص 283، ح 7، ج 37، ص 94، ح 57.

ما در برابر این آیات و روایات، با دو موضوع رو به رو هستیم: تسبیح موجودات و قبول امانت الهی. در مورد تسبیح به نظر می رسد. موجودات به صورت تکوینی تسلیم خدا هستند و مخالفت برایشان معنا ندارد. مثلاً کوه نمی تواند با خدا مخالفت کند، چون اراده به معنای اختیار را ندارد، پس تسبیح آنان گویای تسلیم محض بودنشان است.

در مورد امانت الهی به نظر می رسد اگر آن را «عرضه مستقیم» بدانیم و بگوییم آن ها (کوه...) نپذیرفتند و مخالفت کردند، با مشکل (معنا نداشتن مخالفت کوه و... با خدا، به دلیل نداشتن اختیار و عقل...) روبه رو می شویم، ولی اگر گفتیم مقصود «عرضه مقایسه ای» است این مشکل از بین خواهد رفت.

مقصود از ظلوم و جهول بودن انسان

دلیل این که خداوند انسان را با این که امانت را پذیرفت بسیار ستمگر و نادان می داند، که با برخی از انسان ها این امانت الهی را فراموش می کنند و با بیراهه رفتن و به خود ستم می کنند. یا این که اساساً در انسان ها زمینه جهل و ستم وجود دارد.

نتیجه این که: آیه در مقام سرزنش انسان به خاطر پذیرش این امانت نیست، چون پذیرش امانت الهی کار ناپسندی نبود، بلکه ظلوم و جهول دانستن او به خاطر فراموش کردن امانت الهی است، البته ظلوم و جهول بودن یک حکم کلی برای همه انسان ها نیست.

آیه هشدار را هم به انسان های مؤمن می دهد که مراقب امانت الهی باشند. خلاصه سخن این که در آیه مقایسه وجودی بین وجود انسان (دارای ظرفیت پذیرش امانت) و وجود دیگر موجودات صورت پذیرفته است و منظور از ظلوم و جهول بودن هم فراموشی امانت الهی است، نه این که انسان در پذیرش امانت اشتباه کرده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه