جنبشهای احیاگرانه متأثر از حرکت امام حسین (ع) صفحه 1

صفحه 1

چكيده

قيام امام‌حسين (ع) در بيداري روح انقلاب در جامعه اسلامي سهم بسزايي دارد. اين قيام مردان آزاده را به دفاع از حريم شخصيت و شرافت جامعه اسلامي واداشت و آتش مبارزه با ظلم را، كه در جامعه اسلامي به خاموشي گراييده بود، شعله‌اي تازه بخشيد و دلهاي مرده را به جنبش و حركت در آورد. در نتيجه شورشهاي مكرر به وقوع پيوست لذا مي‌توان گفت انقلاب امام‌حسين (ع) سلسله جنبان انقلابهاي ضد ظلم در تاريخ اسلام است. اين مقاله براي روشن شدن اين موضوع، نظري كوتاه به قيامهايي مي‌اندازد كه پس از واقعه عاشورا به وقوع پيوسته‌اند.امام‌حسين (ع) با قيام شجاعانه خود روح مردم را زنده كرد و حيات تازه‌اي در عالم اسلام دميد؛ احساس بردگي و اسارتي را كه بر جامعه اسلامي حكمفرما بود، تضعيف كرد و ترس و وحشت را فرو و به جامعه اسلامي شخصيت داد و وجدان ديني جامعه را بيدار كرد و تحول تازه‌اي به وجود آورد كه تحت تأثير آن جامعه اسلامي بكلي دگرگون شد و همين كافي بود مردان آزاده را به دفاع از حريم شخصيت و شرافت خود و جامعه‌اش وا دارد؛ روح مبارزه و ستيز را كه در جامعه اسلامي به خاموشي گراييده بود، شعله‌اي تازه بخشد و به دلهاي مرده و جانهاي افسرده، حياتي تازه دميد و آنها را به جنبش و حركت واداشت.براي روشن شدن ميزان تأثير انقلاب امام حسين (ع) در بيداري روح انقلاب در جامعه اسلامي، بايد توجه داشت كه جامعه اسلامي پيش از حادثه عاشورا بيست سال تمام را با سكوت مرگبار گذرانيده، و با اينكه در اين مدت، موجبات انقلاب فراهم بود، كسي جرأت نفس كشيدن نداشت.امام حسن مجتبي (ع) نيز به دليل نافرماني مردم و افول روحيه سلحشوري آنها، مجبور به پذيرش صلح با معاويه شد.پس از شهادت امام‌حسين (ع) اوضاع دگرگون شد و توده‌هاي ستمديده و محروم به‌پا خاستند و ملت هر لحظه آماده انقلاب و برچيدن بساط حكومت غاصب اموي گرديد و در واقع خون امام‌حسين (ع) بهانه تحريك مردم شد و آتش كينه توزي را در نهاد مردم روز به روز شعله‌ورتر ساخت. در نتيجه شورشهاي مكرر به وقوع پيوست و لذا مي‌توان گفت انقلاب حسين (ع) سرآغاز تاريخ انقلابها و نخستين انقلابي است كه مردم را بيدار و آماده ساخت. در ميان انقلابهاي جهان، انقلاب عاشورا از لحاظ روحي، غني‌ترين و استوارترين آنهاست زيرا موجي عظيم از حماسه، اراده و پايداري پديد آورد و از اين رو الهامبخش تمام انقلابهايي است كه پيوسته برضد هرگونه ظلم و طغيان به وقوع مي‌پيوندد. شايسته است براي روشن شدن اين موضوع نظري كوتاه به قيامهايي بيندازيم كه بعد از فاجعه كربلا به وقوع پيوسته‌اند.

انقلاب توابين

شهادت دلخراش امام‌حسين (ع) در كربلا بازتاب گسترده‌اي داشت و عواطف اخلاقي و مذهبي مردم را به هم ريخت و حتي احساسات خونسردترين اشخاص را نيز بيدار كرد. پيروان كوفي خاندان رسالت، كه خود با اشتياق فراوان از امام‌حسين (ع) دعوت كردند تا رهسپار عراق شود و رهبري نهضت را براي سركوبي امويان به دست بگيرد و پس از ورود آن حضرت به عراق از او حمايت نكردند و در نتيجه در كنار شهر آنها مظلومانه به شهادت رسيد از اين پيشامد بسيار پشيمان شدند و خود را ملامت كردند. آنان احساس مي‌كردند كه ننگ اين گناه از دامن آنها پاك نمي‌شود مگر به كشتن قاتلان وي و يا كشته شدن در اين راه [1] و به اين آيه استشهاد مي‌كردند «فتوبوا الي بارئكم فاقتلوا انفسكم ذالكم خير لكم عند بارئكم فتاب عليكم انه هو التواب الرحيم» [2] توبه كنيد و به سوي آفريدگار خود بازگرديد و خود را بكشيد. اين كار براي شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است. خداوند توبه شما را پذيرفت زيرا او توبه پذير و رحيم است. آنها معتقد شدند كه تنها با انتقام گرفتن از خون حسين (ع) و جانبازي در راه او، مي‌توانند توبه واقعي كنند و لذا خود را «توابين» (توبه كاران) ناميدند و در تاريخ اسلام به همين نام شهرت يافتند. [3] در پي همين انديشه بود كه صد نفر از شيعيان سرسخت و فداكار كوفه نزد پنج تن از قديمي‌ترين و معتمدترين ياران علي (ع) اجتماع كردند كه آنها عبارت بودند از: سليمان بن صرد خزاعي، مسيب بن نجبه فزاري، عبيداللّه بن سعد ازدي و عبداللّه بن وال تيمي و رفاعة بن شداد بجلي. [4] از اين پنج تن «سليمان بن صرد» از صحابه و چهار نفر ديگر از تابعين بودند.اين گروه در اواخر سال 61 نخستين جلسه خود را در خانه «سليمان بن صرد» برگزار كردند. [5] گويا اين اولين فرصتي بود كه اين عده از مخفيگاه‌هاي خود بيرون آمدند و همديگر را ملاقات كردند. از اجتماع آنها پيداست كه اكنون حكومت نظامي كوفه، اندكي سست شده؛ در عين حال اين اجتماع، سرّي و پنهاني بوده است.منابع تاريخي، اخبار مفصل اين جلسه و سخنان شورانگيز رهبران نهضت را حفظ كرده‌اند كه همه حاكي از اين است كه نهضت خونين توابين بُعد جديدي بود كه تراژدي كربلا آن را آفريد؛ به عنوان مثال نخستين سخنگوي اين جلسه كه مسيب بن نجبه فزاري بود، خطاب به حاضران گفت: «... ما پيوسته دلباخته محاسن خالي خود بوده، ياران و پيروان خود را مي‌ستوديم، ولي خداوند با اين امتحاني كه پيش آورد، نيكان ما را در بوته آزمايش نهاد ولي ما از امتحان سرشكسته و خجلت زده بيرون آمديم و وعده‌هاي دروغ ما به فرزند پيامبر (ص) آشكار گرديد.حسين (ع) پسر پيامبر به ما نامه‌ها نوشت و پيكها فرستاد و بارها، چه پنهان و چه آشكارا، از ما ياري خواست و راه عذر و بهانه را به روي ما بست. ولي ما از بذل جان خود در ركاب او دريغ ورزيديم تا اينكه در بيخ‌گوش ما به خشن‌ترين وضعي به شهادت رسيد. ما آن قدر سستي كرديم كه نه با عمل و زبان او را ياري كرديم و نه با مال خود به پشتيبانيش شتافتيم و نه قبائل خود را براي ياري او فراخوانديم. در پيشگاه خداوند و در حضور پيامبراكرم (ص) چه عذري داريم؟ به خدا عذري غير از اين نداريم كه قاتلان حسين (ع) را به كيفر اعمالشان برسانيم و يا در اين راه كشته شويم تا خداوند از ما راضي گردد....» [6] .سليمان بن صرد به رهبري برگزيده شد و پس از قبول مسئوليت، سخناني بدين مضمون ايراد كرد: «... ما در انتظار ورود خاندان پيامبرمان بوديم و به آنها وعده ياري مي‌داديم و به آمدن عراق تشويقشان مي‌كرديم و چون بيامدند سستي كرديم و عاجز مانديم و دو رويي كرديم و امروز و فردا كرديم و در انتظار حوادث نشستيم تا اينكه فرزند پيامبرمان و باقيمانده و شيره و پاره‌اي از گوشت و خون وي در كنار ما كشته شد....هان به پا خيزيد كه خدايتان خشمگين است. سوي زن و فرزند باز مگرديد تا خداوند خشنود شود و گمان نمي‌كنم خداوند خشنود شود مگر اينكه انتقام خون پسر پيامبر را بگيريد و يا در اين راه كشته شويد. از مرگ نهراسيد. به خدا هركس از مرگ بترسد محكوم به شكست و ذلت است....» [7] بدين ترتيب رهبر نهضت بر اين نكته تأكيد كرد كه همگي بايد براي اجراي شريفترين وظيفه‌اي كه در پيش دارند، آماده ايثار و فداكاري شوند.همه حاضران به نداي رهبر نهضت يكصدا پاسخ مثبت دادند و آنان مخلصانه پيمان نهادند كه رضايت الهي را در پيكار با قاتلان فرزند پيامبر كسب كنند.جنبش توابين از همان سال شهادت امام‌حسين (ع) سال 61 آغاز شد و از آن تاريخ مخفيانه به خونخواهي امام (ع) دعوت مي‌كردند. مردم نيز از شيعه و غير شيعه دسته دسته به آنها مي‌پيوستند. توابين سرگرم تمهيد مقدمات نهضت بودند كه يزيد مرد. پس از مرگ يزيد، توابين فعاليت خود را آشكار كردند و عده‌اي را به اطراف فرستادند تا مردم را به همكاري دعوت كنند. تعداد زيادي از مردم دعوت آنان را از جان و دل پذيرفتند تا اينكه شب جمعه پنجم ربيع‌الثاني سال 65 هجري فرا رسيد. در آن شب توابين به اتفاق به سوي تربت پاك امام‌حسين (ع) روانه شدند و صبحگاهان خود را به كنار قبر آن حضرت رساندند. وقتي نظر آنها به قبر شريف آن حضرت افتاد، فريادي از دل برآوردند و عنان اختيار به دست اشك چشم سپردند و آنقدر گريه كردند كه در هيچ روز ديگر، بيشتر از آن، مردم گريان ديده نشده بودند و اين سخنان را با اشك ديدگان در آميختند: «يارب انا قد خذ لنا ابن بنت نبينا فاغفرلنا ما مضي منا و تب علينا انك انت التواب الرحيم و ارحم حسينا و اصحابه الشهداء الصديقين و انا نشهدك يارب انا علي مثل ما قتلوا عليه فان لم تغفره لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين» [8] پروردگارا! ما پسر دختر پيامبرمان را تنها گذاشتيم، پس گناهان گذشته ما را بيامرز و توبه ما را بپذير، زيرا تو خداي مهربان و توبه پذيري و بر حسين (ع) و ياران راستين و شهيد او درود فرست؛ پروردگارا! اگر گناهان ما را نيامرزي و به ديده رحم و عطوفت به ما ننگري زيانكار و بدبخت خواهيم بود.توابين، نهضت انتقامجويانه خود را از محل قبر امام‌حسين (ع) و شهيدان كربلا آغاز كردند. آنان معتقد بودند مسئول قتل امام‌حسين (ع) در درجه اول نظام فاسد اموي است نه افراد و لذا به منظور خونخواهي متوجه شام شدند. ظاهرا انقلاب توابين، هدفهاي اجتماعي روشن و مشخصي نداشت. تنها هدف روشن آنها گرفتن انتقام و جبران گناه و خطا بود، ولي در عين حال در جامعه كوفه تأثير عميقي برجا گذاشت. خطبه‌هاي آتشين و شعارهاي رهبران انقلاب، مردم را براي انقلاب برضد حكومت اموي آماده ساخت و لذا به محض اينكه خبر مرگ يزيد به كوفه رسيد برضد فرماندار اموي «عمرو بن حريث» قيام، و او را از مقر فرمانداري اخراج، و با «عامر بن مسعود» سازش كردند. [9] .

انقلاب مدينه

انقلاب مدينه عكس‌العمل ديگر شهادت امام‌حسين (ع) بود. ترديدي نيست كه آتش اين انقلاب قبلاً روشن شده بود و فقط به عامل نيرومند ديگري نياز داشت كه آن را شعله‌ور سازد. مهمترين عاملي كه آن را تشديد كرد حادثه دلخراش كربلا بود بويژه اينكه حضرت زينب كبري (ع) و ساير اسيران پس از بازگشت به مدينه، مرتب براي ايجاد انقلاب، تلاش، و مردم را برضد حكومت منفور يزيد تحريك مي‌كردند به گونه‌اي كه عمرو بن سعيد اشرق، فرماندار يزيد در مدينه از واژگون شدن اوضاع، بيمناك بود و درباره فعاليت زينب كبري نامه‌اي به يزيد نوشت و در آن توضيح داد كه: «وجود زينب در ميان مردم مدينه موجب تحريك احساسات است. او زني فصيح و عاقل و خردمند است. او و كسانش تصميم گرفته‌اند انتقام خون حسين (ع) را بگيرند.» يزيد در جواب نوشت: تماس و ارتباط زينب را با مردم قطع كن. [10] .البته علت اصلي آغاز اين انقلاب، سفر هيئت نمايندگي اهل مدينه به شام بود. هيئتي مركب از: عبداللّه بن حنظله انصاري معروف به «غسيل الملائكه»، عبداللّه بن ابي عمرو بن حفص بن مغيره مخزومي، منذر بن زبير و عده‌اي ديگر از رجال و اشراف مدينه به نمايندگي از طرف اهل مدينه نزد يزيد رفتند. يزيد به آنها خيلي احترام كرد، به هنگام بازگشت هداياي گرانبهايي به آنان بخشيد. وقتي اين عده به مدينه بازگشتند در حضور جمعي از اهل مدينه از يزيد انتقاد كردند و گفتند: «انا قدمنا من عند رجل ليس له دين يشرب الخمر و يغرف بالطنابير و يضرب عنده القيان و يلعب بالكلاب و يسامر الخراب و القيتان و انا نشهدكم انا قد خلعناه...» [11] اما از نزد شخصي مي‌آييم كه دين ندارد؛ شرابخوار است و هميشه مشغول ساز و آواز است؛ خنياگران و زنان خوش آواز در مجلس او دلربايي مي‌كنند؛ يزيد سگبازي مي‌كند و با جمعي دزد و خرابكار به شب ـ نشيني مي‌پردازد؛ شما را گواه مي‌گيريم كه از اين تاريخ او را از خلافت خلع كرديم.عبداللّه بن حنظله به پا خاست و گفت: من از پيش كسي مي‌آيم كه اگر هيچ‌كس با من ياري و همكاري نكند به كمك پسرانم به جنگ او خواهم رفت. او به من پولها و هداياي زيادي بخشيد و خيلي احترام كرد ولي من عطاياي او را به اين منظور پذيرفتم كه در راه جنگ خود او خرج كنم. به دنبال اين جريان، اهل مدينه يزيد را از خلافت خلع، و با عبداللّه بن حنظله بيعت كردند. بدين ترتيب اهل مدينه به قصد براندازي حكومت اموي قيام، و فرماندار يزيد را از شهر بيرون كردند. با اينكه تعداد انقلابيون هزار نفر بود، هيچ‌گونه تهديد و تطميع نتوانست آنها را منصرف سازد.سپاه خون آشام شام وحشيانه به شهر مدينه يورش آورد و با نهايت خشونت و وحشت، انقلاب مدينه را در هم كوبيد. فرماندار سپاه اموي به نام «مسلم بن عقبه مري، مردم را دعوت كرد كه با يزيد بيعت كنند كه همگي غلامان و بردگان مطيع يزيدند و يزيد در مورد جان و اموال آنها هر طوري بخواهد رفتار خواهد كرد. [12] .شك نيست كه انگيزه پيوستن مردم به انقلاب، همان روحيه تازه‌اي بود كه انقلاب خونين امام‌حسين (ع) در كالبد افسرده ملت دميده بود.

انقلاب مختار ثقفي

در سال 66 هجري، مختار بن ابو عبيده ثقفي به دعوي خونخواهي امام‌حسين (ع) قيام كرد و آن جنبش بزرگ را در عراق پديد آورد. كار مختار در سايه دعوت به خاندان رسالت و ياري از ايرانيان بسرعت بالا گرفت و گذشته از كوفه و شهرهاي عراق، آذربايجان، ري، اصفهان و چند شهر ديگر ايراني نيز تحت فرمان او درآمد. مختار در اين نهضت بيشتر به ايرانيان اتكا داشت و لذا در سپاه او تعداد ايرانيان چندين برابر عربها بود. [13] بيشتر شيعيان كوفه به مختار دست بيعت دادند و به ياري او تصميم جدي گرفتند و هيئتي به منظور تحقيق درباره دعوت مختار به مدينه اعزام داشتند. هيئت اعزامي شيعيان كوفه، كه رهبرشان «عبدالرحمان بن شريح» بود، وارد مدينه شدند و به ديدن محمد بن حنفيه رفتند و گفتند: «وقد قدم علينا المختار ابن ابي عبيد يزعم لنا انه قد جاءنا من تلقائكم و قد دعانا الي كتاب اللّه و سنة نبيه (ص) و الطلب بدماء اهل‌البيت (ع) و الدفع عن الضعفاء فبايعناه علي ذلك...» مختار پيش ما آمده، ادعا مي‌كند كه از جانب شماست و ما را به كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) و خونخواهي اهل‌بيت و دفاع از ضعيفان دعوت مي‌كند. ما با اين قرار با وي بيعت كرده‌ايم و به او پيوسته‌ايم. اگر دستور مي‌دهي از او پيروي كنيم و اگر منع كني از او دوري مي‌جوييم. [14] اعضاي هيئت هركدام يكي يكي سخن گفتند و ابن حنفيه نيز سخنان آنها را شنيد و در پاسخ آنها گفت: «و اما ماذكرتم من دعإ من دعاكم الي الطلب بدمائنا فواللّه لوددت ان اللّه انتصرلنا من عددنا بمن شاء من خلقه اقول قولي هذا و استغفراللّه لي ولكم» [15] آنچه گفتيد كه يكي شما را به خونخواهي ما دعوت كرده است به خدا دوست دارم خدا به وسيله هركس از مخلوق خويش كه خواهد انتقام ما را از دشمنان بگيرد. اين را مي‌گويم و براي خود و شما از خداوند آمرزش مي‌خواهم.به تعبير يعقوبي، محمد بن حنفيه به آن گروه از شيعيان گفت: «ما احب الينا من طلب ثارنا و اخذ لنا بحقنا و قتل عددنا» [16] چه قدر دوست داريم كسي را كه خون ما را بخواهد و حق ما را بگيرد و دشمن ما را به قتل برساند.مرحوم مجلسي از كتاب «ابن نما» نقل مي‌كند كه محمد حنفيه پس از بيان اين سخنان گفت: برخيزيد، خدمت امام من و امام شما «علي بن الحسين (ع)» برويم. هنگامي‌كه خدمت امام (ع) رسيدند، محمد بن حنفيه، هدفي را كه هيئت اعزامي براي آمده‌اند به عرض امام (ع) رسانيد. امام فرمود: «يا عم لو ان عبدا زنجيا تعصب لنا اهل البيت لوجب علي الناس موازرته و قد وليتك هذا الامر فاصنع ماشئت» [17] اي عمو! اگر يك برده زنگي به حمايت ما قيام كند براي مسلمانان واجب است به او ياري كنند. من شما را بر اين كار گماشتم هرچه صلاح مي‌داني انجام بده.هيئت اعزامي كوفه با نتيجه عالي و دريافت اجازه قيام در ركاب مختار وارد كوفه شدند و گفتند: به ما دستور داده‌اند تو را ياري كنيم.مختار وقتي اين خبر موفقيت آميز را شنيد دستور داد بزرگان شيعه جمع شوند. سپس در ميان آنها گفت: اي گروه شيعيان عده‌اي مي‌خواستند صحت مأموريت ما را بدانند براي اين منظور به خدمت امام و پيشواي هدايت و پسر پيامبر (ص) برگزيده يعني امام زين‌العابدين رفته‌اند. امام به آنها فرموده است كه من نماينده و پشتيبان او هستم و به شما دستور داده است كه از من پيروي كنيد و به فرمان من گردن نهيد. [18] .بالاخره سخنان هيئت اعزامي، عواطف و احساسات شيعيان را بر افروخت و افرادي كه تا آن موقع در شك و ترديد بودند با شور و هيجان، گرد مختار را گرفتند و اين بود كه كار مختار رونق بيشتري يافت و يكي از ياران مختار با صداي بلند بانگ زد كه: «يا آل ثارات الحسين يا منصور امت يا ايها الحي المهتدون الا ان امين آل محمد قد خرج منزل دير هنه و بعثني اليكم داعيا و مبشرا فاخرجوا اليه رحمكم اللّه [19] اي طالبان انتقام خون حسين! اي ياران امت! از طايفه هدايت يافتگان! بدانيد كه امير آل محمد و قيام كرده و در دير «هنه» مستقر شده و مرا به دعوت شما فرستاده است. به سوي او بشتابيد كه خدايتان رحمت كند.پس از خانه‌ها بيرون ريختند و شعار «يا لثارات الحسين» كوفه را تكان مي‌داد و لرزه بر اندام دژخيمان اموي و قاتلان كربلا انداخته بود. طولي نكشيد در كوفه از نو قتلگاه بلكه قتلگاه‌هاي ديگري به راه افتاد و اين بار قربانيان آن، پاكان و عزيزان خدا نبودند، دژخيماني بودند كه دستهايشان تا مرفق به خون آزادگان رنگين شده بود.خلاصه درباره مختار جنجالي‌ترين مرد تاريخ اسلام و نهضت بسيار حاد او، سخن بسيار گفته‌اند ولي داوري در اين باب نيز آسان نيست و طرفداري از موالي و ايرانيان درس بزرگي بود هم براي موالي كه بعدها جرأت اقدام و قيام برخلاف عربها را يافتند و هم براي عرب كه بيهوده شرف اسلام را منحصر به خود مي‌ديدند. [20] بدين گونه قيام مختار كه شديدا از انقلاب امام‌حسين (ع) متأثر شده بود، براي ايرانيان وسيله زور آزمايي و مجال انتقامجويي از بني‌اميه بود [21] .

انقلاب مطرف بن مغيره

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه