پیشوایان هدایت : جوادالائمه حضرت امام محمدتقی علیه السلام جلد 11 صفحه 214

صفحه 214

من نقل کرد که:در مدینۀ منوره سکونت داشتم.ابو جعفر علیه السّلام هرروز به هنگام ظهر به مسجد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می آمد و به سمت صخره(که در محل ورود به مسجد قرار داشت)رفته،از آن جا کنار[قبر]پیامبر صلّی اللّه علیه و آله قرار می گرفت و به آن حضرت سلام می داد،سپس به سمت خانۀ فاطمه می رفت و پاپوش از پای درمی آورد و نماز می گذارد.شیطان مرا وسوسه کرد که چون به سمت پایین رفت،از جای پای او خاکی برگیرم.

آن روز در انتظار نشستم تا بیاید و من کاری که می خواستم انجام دهم.با فرا رسیدن ظهر ابو جعفر علیه السّلام سوار بر درازگوشی از راه رسید و برخلاف معمول پیاده نشده،از آن جا گذشت تا به صخرۀ درب مسجد رسید و آن جا پیاده شد.آن گاه وارد مسجد شد و بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سلام داد و به محلی که در آن نماز می گذارد بازگشت.این کار چند روزی ادامه داشت.این بار با خود اندیشیدم،چون پاپوش را از پای اندازد از ریگ هایی که بر آن گام نهاده بر می گیرم.روز دیگر حضرتش ظهرهنگام به مسجد آمده،وارد حرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شد و پس از سلام دادن بر آن حضرت به جایگاهی که در آن نماز می گزارد رفت،اما این بار کفش از پای خود برنگرفت و چند روزی به همین صورت عمل کرد.

با خود اندیشیدم که مراد من این جا حاصل نخواهد شد،پس باید به درب حمام بروم.از این رو در جست وجوی حمامی که حضرتش به آن می رفت برآمدم،گفتند:به حمامی که در بقیع قرار دارد و از آن یکی از نوادگان«طلحه» است می رود.روزی که ابو جعفر علیه السّلام آهنگ حمام کرد،به سوی حمام رفتم و در انتظار او بر درب حمام نشستم و با صاحب حمام سرگرم گفت وگو شدم.

صاحب حمام به من گفت:اگر می خواهی به حمام بروی زودتر برو که پس از

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه