برکات سرزمین وحی صفحه 121

صفحه 121

ص: 124

را در بشکه‌ها می‌ریختند و داغ می‌کردند، سالی به سفر حج مشرف شدم. در منا خیمه‌هایمان را گم کرده بودم. هوا بسیار گرم بود و من هم تشنه بودم. شخصی مرا دید و پس از احوالپرسی گفت: «دنبال چه می‌گردی؟ چه می‌خواهی؟» گفتم: گم شده‌ام، هر چه جستجو می‌کنم، محل اسکان را نمی‌یابم. دوباره پرسید:

خوب، چه می‌خواهی؟ و من هم به شوخی گفتم: دوش آب سرد و یک انار یزدی!

دستم را گرفت و به خیمه برد که بعد فهمیدم مربوط به آقای مهندس شهرستانی‌است. به‌گوش آقای مهندس چیزی گفت: او هم تعارف کرد. او در خیمه‌اش دوشی درست‌کرده بود که آب سردی روی تنم‌ریختم وجگرم حال آمد. وقتی خواستم خداحافظی کنم، یک انار در مقابلم گذاشت وقسم خورد که انار یزداست. این خاطره برایم حادثه‌ای غیرمنتظره و خیلی شیرین بود.»

امدادِ گمشده‌ای در منا

حجّت الاسلام والمسلمین آقای محمّد کاظم راشد یزدی می‌گفتند:

«در سال 1348 که به سفر حج مشرف شده بودم،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه