برکات سرزمین وحی صفحه 72

صفحه 72

ص: 75

بوسیدم، بوی خوشی داشت و بسیار معطر بود در دلم گفتم: عباس! تو تنگی نفس سختی داری و عطر برایت مضر است. این سخن که از دلم گذشت. نگاهی به سینه‌ام کرد اما چیزی نگفت.

در این حال به «شرطه‌ای» اشاره کرد و پرسید او را می‌بینی؟ گفتم: آری.

اشاره به «بالون قرمزی» که بالای خیمه‌های ایرانی‌ها بود کرد و فرمود: آن را می‌بینی؟

گفتم: آری.

فرمود: آنجا چادرهای شماست. دست مرا رها کن و برو. دستش را رها کردم، فرمود: حالا دیدی باز نگاه کن! ناگهان متوجه شدم که در کنار خیمه خودمان هستم اما دیگر او را ندیدم. چندین بار بر سرم کوفتم که چه نعمت‌بزرگی راازدست‌دادم. چرا نامش را نپرسیدم؟! ...».

آقای حاج عباس افزود؟ پس از این واقعه، دیگر دارو برای سینه‌ام مصرف نکرده‌ام و ناراحتی ندارم.

و نمونه‌ای دیگر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه