بسوی خدا می‌رویم با حج صفحه 129

صفحه 129

ص: 140

مرخص کردیم و خود به راه افتادیم. در سعی سوم و چهارم من از پا درآمدم و خود را از میان جمعیت بیرون آورده به منزل مطوف رساندم. رفقا پراکنده‌اند. اثاث را در محلی ریخته، بعضی برای پیدا کردن منزل در تلاشند، بعضی مشغول طواف و سعی‌اند.

گوشه بام، بهتر از بارگاه سلطانی!

منزل را باید اهمیت داد، محل ناراحت که برای خوابیدن شب و شستشو، جا و وسیله نداشته باشد خطر جانی دارد و یکی از موجبات از دست رفتن مزاج و اضطراب قلب همین است، به این جهت با رفقا قرار گذاشته‌ایم در انتخاب منزل دقت کنند و بی‌خوابی و خستگی ما را گیج و ناتوان کرده است. به نماینده مطوف گفتم: گوشه‌ای را به ما نشان بده تا چشم برهم گذاریم، گفت شما را روی چشم جا می‌دهم! کسی را فرستاد گوشه‌ای از بام طبقه دوم منزل را که گرم و پر از غبار بود به ما نشان داد، پاها را دراز کردیم؛ چه نعمت‌هایی انسان در زندگی دارد که متتوجه نیست و چشم دنبال چیزهای دیگر است، چون از دست رفت ارزش آن به چشم می‌آید! این گوشه بام از تختخواب راحت در بارگاه سلطانی برای ما پرارزش‌تر بود. همین که اندکی به خواب رفتیم، سر و کله هیولایی پیدا شد و با صدای خشن ما را بیدار کرد! چه می‌خواهی؟ گفت: به من دستور داده‌اند شما را با دو نفر اینجا راه بدهم و با شما سه نفرند این یک نفر باید پایین بیاید! هر چه ما و آن بیچاره التماس کردیم اثری نکرد!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه