- پیشگفتار 1
- اشاره 1
- رساله در پنج فصل با عنوانهای: 9
- فصل اول: حج و قرآن 11
- اشاره 11
- نکات اخلاقی و تربیتی در قربانی: 39
- فصل دوم: حج و تاریخ 46
- اشاره 46
- اشاره 54
- امّتهایی که در مکّه درگذشتهاند 59
- تلبیه پیامبران 59
- پیامبران حجگزار 59
- خداوند متعهد روزی مردم مکّه است 60
- سنگ نبشته حجر اسماعیل 60
- دو سند مسین 61
- حرمت کعبه در عمل 61
- اولین خونریزی در مکّه 61
- داوری یعمربن عوف 62
- وجه نامگذاری کعبه به «بیت العتیق» 62
- اوّلین منحرف 63
- انحراف از دین حنیف ابراهیم علیه السلام 63
- اساف و نائله 63
- مولود کعبه 64
- بدعتهای حجّ جاهلی 65
- پوشش کعبه 66
- نخستین توسعه مسجد الحرام 66
- بیرون آوردن پرده کعبه 66
- اشاره 69
- حوادث گوناگون خارق العاده 69
- حج و ایرانیان 72
- هدیه به کعبه 73
- خانههای مقدس 74
- خانههای مقدس سقلاب 74
- خانههای مقدّس یونان 75
- خانههای مقدّس رومیان 75
- قبله شدن مکّه 77
- حج بهانه فرار 78
- اشاره 87
- وجه نامگذاری ماه ذی الحجه و بعض روزهای مشهور 88
- فصل سوم: حج و سفرنامه 107
- اشاره 107
- اشاره 154
- سرقت در حین رمی 159
- اشاره 161
- حاجی و ربا خواری 162
- اشاره 186
- فصل چهارم: حج در آینه شعر فارسی 186
- حج در شعر شاعران معاصر 324
- اشاره 330
- فصل پنجم: حجّ در پهنه نثر فارسی 330
دچار تب شدند. شخصی به نام طریفه آنها را به ترک مکّه تشویق کرد و هر گروه از آنها به ناحیهای رفتند.
در دوره تولیت جُرهمیها سیلی جاری شد و کعبه را ویران کرد، جُرهمیها آن را به همان صورت اوّلیّه ساختند، بعدها جرهمیها حرمت کعبه را شکستند؛ از جمله پنج تن با هم قرار گذاشتند که موجودی چاه خزانه کعبه را سرقت کنند. در آن جریان یکی از آنها کشته شد و بقیّه گریختند.
وجه نامگذاری کعبه به «بیت العتیق»
گفتهاند چون کعبه همواره از تسلّط و چیره شدن ستمگران در امان بوده، به «بیت عتیق» مشهور گشته است. بعضی این نام را به جهت قدمت آن دانستهاند.
داوری یعمربن عوف
عمرو بن لُحی و فرزندانش پس از او پانصد سال سرپرست کعبه بودند تا اینکه حُلَیْل سرپرست کعبه شد و قصیّ بن کلاب دختر او را به همسری گرفت. حُلیل کلید کعبه را پس از خود به قصیّ که دامادش بود سپرد تا از طرف همسرش «حُبّی به امور کعبه رسیدگی کند. پس از مرگ حُلیل، قبیله خزاعه از تسلیم این کار به قصیّ خودداری کردند و کلید کعبه را از «حُبّی گرفتند. قصیّ برای باز پس گرفتن کلید، از قبیله خود یاری طلبید و جنگی درگرفت و عدّهای از طرفین کشته شدند. سپس پیشنهاد صلح داده شد و مردم در کنار کعبه اجتماع کردند، یعمر بن عوف که مرد شریفی بود به حکمیّت برگزیده شد و برخاست و گفت: «من همه خونهای ریخته شده میان شما را باطل اعلام میکنم و زیر پا مینهم و هیچ کس را در این مورد بر کس دیگری حقّی نیست و من حکم میکنم که قصیّ پرده دار کعبه باشد و سالار مکّه، بدون آنکه خزاعه را بر آن حقّی باشد؛ زیرا حُلیل این سمت را به او واگذاشته است ... قبیله خزاعه هم، کار اداره کعبه را به او واگذار کردند و قصیّبن کلاب پردهداری کعبه را بر عهده گرفت. (1)
1- 1- برای اطّلاع از روایات دیگر درباره این موضوع، نک: مروج الذهب، ج 1، ص 420.