- پیشگفتار 1
- ماجرای قتل امیر کبیر 12
- ویژگیهای این سفرنامه 19
- مقدّمه مؤلّف 20
- سفرنامه میرزا علی خان اعتماد السلطنة 20
- حرکت از بغداد 24
- درگیری در دلی عباس 26
- حاجی نجیب پاشا 28
- دلی عباس 29
- نیکجه 29
- قره تپّه 29
- توادق 30
- کفری 30
- زرماتی 30
- کرکوک 30
- آلتون کوپری 31
- اربیل 32
- حکمران با همت 33
- قوری درّه 35
- موصل 36
- توضیح 36
- توضیح 39
- تواریخ راجعه به موصل 39
- اسعد پاشا 41
- دلیب 48
- توضیح 49
- زاخو 49
- جزیرة العمر 49
- مسین 50
- بدرخان بیک 50
- دیرته 50
- ماردین 51
- توضیح 52
- منزل هجدهم 52
- شیخان 52
- دیار بکر 54
- احوال ملوک دیار بکر 56
- والی دیار بکر 57
- خیرالدین پاشا 58
- سیورک 58
- خرپوت 59
- توضیح 59
- راس العین 60
- اورفه 60
- عمر بن خالد 60
- ویژگیهای اورفه 61
- توضیح 62
- توضیح 63
- منزل بیست و سیم بیرهجک 65
- منزل بیست و چهارم قولپلر «2» 65
- شهر حلب 65
- توضیح 65
- حَلَب الشّهباء 68
- مصطفی مظهر پاشا 70
- «خان تومان» 71
- «سلمی» 71
- معرّة النّعمان 71
- خان شیخون 72
- توضیح 72
- شهر حُما 72
- توضیح 73
- شهر حُمْص 73
- توضیح 74
- «چشمه امام زین العابدین علیه السلام» 75
- ایکی قپولی 75
- شهر شام 76
- قطیفه 76
- نامق پاشا 78
- مداین صالح 78
- حرکت حاجیان از شام 79
- امیر حاج دولت روم 80
- مُزیرب 82
- مُعان 83
- معان 84
- تبوک 84
- عین زرقا 84
- مدینه منوّره 85
- مداین صالح 85
- حدیبیّه حشمتی 85
- بدر و حنین 85
- توضیح 86
- اهالی بدر و حنین 86
- مسجد شجره 87
- جُدیده 88
- در بیان منازل شام الی مکّه معظّمه و احوال و عادات امرای حاج 89
- رابُغ 89
- عین زرقاء 90
- معان 91
- مکّه معظّمه 94
- کعبةاللَّه العُلیا 96
- گفتگو در مسجد الحرام 98
- احرام حج تمتع 101
- توضیح 103
- توضیح 104
- توضیح 104
- مکّه مکرّمه 106
- شریف مکه 108
- توضیح 109
- شیخ محمود 109
- مدینه منوره 110
- مقبره حمزه سید الشهداء علیه السلام 112
- حدیبیه حشمتی 112
- مرقد مطهر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله 112
- «حضرت سکینه خاتون علیها السلام» 113
- شهر دمشق شام 113
- زینبیّه 113
- تاریخ مختصر راجع به شامات 116
- اردوی اول 121
- وضع ترتیب لشکر عثمانی 121
- اردوی دوّم 122
- اردوی سیّم 122
- اردوی پنجم 122
- اردوی ششم 122
- اردوی چهارم 122
- فرقه عسکریه کرید 123
- فرقه عسکریه افریقا 123
- توپچیهای قلاع ساحلیّه و جزایر 123
- اردوی هفتم 123
- سلانیک و سرفیجه 123
- اصناف 124
- مجموع قوای حربیّه دولت «علیّه عثمانی»، 124
- حرکت از شام 125
- استطراد 126
- ابراهیم پاشای مصری 127
- تحصّن وهابیان 128
- منزل اول اخضرین 129
- منزل سیم سراز 130
- منزل پنجم آسمان 130
- منزل دویم بیکلر بیکی 130
- منزل چهارم بیره جک 130
- منزل هشتم سیورک 131
- منزل ششم هاونگ، 131
- منزل هفتم قره چوران 131
- منزل نهم قراباغچه 132
- منزل دهم دیاربکر 132
- منزل یازدهم 133
- منزل دوازدهم قُرطی 133
- منزل سیم المدین 134
- منزل دویم بسمل 134
- از موصل به عتبات 134
- [منزل هشتم] دلیکلی طاش 135
- منزل هفتم بتلیس 135
- منزل ششم خان 135
- توضیح 135
- منزل چهارم کان بشیری 135
- منزل پنجم اویس قرن 135
- توضیح 136
- منزل نهم گوگ میدان 136
- باغژ 137
- منزل دهم تاتوان 139
- دریاچه وان 139
- منزل یازدهم اخلاط 140
- توضیح 141
- منزل دوازدهم ارین 142
- منزل چهاردهم ارجیش 143
- توضیح 143
- منزل سیزدهم عادی جواز 143
- توضیح 143
- این قریه 144
- منزل پانزدهم بیسگری 144
- منزل شانزدهم محمودی 145
- درّه محمودی 145
- منزل هفدهم شروک 146
- به قشلاق مقوری 146
- برخملو 146
- منزل هجدهم شهر خوی 147
- توضیح 147
- منزل نوزدهم المَاسرای: 148
- منزل بیستم شهر تبریز 148
- دیزَج خَلیل: 148
- مایان: 148
ص: 144
خانه کدخدای محله منزل نموده، مال و بنه و اسباب کلًا عقب بود، خدا رحم کرد که روز وارد شدند، که جز مایه افتضاح چیزی نبود اما (کیفیّت حقیر)، از «سیورک» تا «رودخانه»، که تخت «مهد علیا» زمین خورده همراه بودم، و اول کسی که به حمایت پیاده شد من بودم. بعد از آن که اسباب تفرقه میان آمد، «نواب حاجی بیکم خانم»، همشیره بزرگ «اعلیحضرت شاهنشاه»، تختشان در گل فرو رفت، و احدی کمک نکرد، تکلیف هم از مردم برداشته، و توقّع جایز نبود، به جهت خواهری سلطان، کسی نزدیک نمیرفت، روز وانفسائی بود، حقیر بی اختیار خدمت ایشان رفتم اگر چه خودم تنها بودم، ولی مردِ راه گذر را، به اصرار میآوردم، تخت را بلند میکردیم، قدم به قدم سوار میشدند و تخت به گل میرفت، مغرب دستها از کار، و مالها از رفتار مانده، ناچار اسب یکی از جلو داران پیدا شد، خانم را سوار کرده به یکی از زاغهای کُردان، که جای گاو و گوسفند است رسانیدیم، آتش فراهم کردیم، لقمه نان و اسباب چای، در نزد آدم حقیر بود، به خانم پیشکش کردیم، و خودمان مثل «قراول روس»، در زاغه ایستادیم، با رخت تر و گلی، نه آتش نه بالا پوش، سرکار «آصف الدوله» هم، با آن همه نوکر و خدمتکار و اسباب سفر به زاغه پناه آورد، آن شب را به همان طور صبح کردیم، گویا خدمتی که در حق شاه زاده خانم اتفاق افتاد، در حق هر گدائی بود، تا چه رسد که شاهزاده باشد، تا قیامت منظور میداشت، انشاء اللَّه ایشان هم ملاحظه خواهند فرمود.
منزل یازدهم
صبحدیگر خانم راسواره و پیاده به هزار ماجرا [حرکت دادیم و] به منزل یازدهم قره باغچه رسانیدیم، بعداز دوشب بهاتفاق «حضرتمهدعلیا»، ازآنجا حرکتکردند، باز حقیر خدمت «شاهزادهخانم» بودم، وهنگامغروب از شدت سرما دست و پا و زبانم از کار افتاد.
منزل دوازدهم قُرطی
دهی است، دو فرسخی شهر «دیار بکر»، فی الجمله بلدیّت داشتیم، خانم را در گوشه خانه رعیّت جا دادم، راحت شدند و ازبنه حقیر، شام و مأکولات بی مضایقه خدمت شد، البته از سایر منازل که بنه خودشان همراه بود، خوشتر گذشت، «عیال شاهزاده محمد قلی خان آقاسی باشی»، «نواب عالیه مرصّع خانم»، و «حاجی خاله» و