- مقدمه ي شوراي احياء 1
- سابقه ي تاريخي 2
- ترجمه آيات حج 2
- ابراهيم(ع)، اسماعيل، هاجر 3
- بناي كعبه 3
- موهومات و خرافات، بجاي حج 4
- تحريف مناسك حج 5
- صلح حديبيه 5
- سنت شكني 5
- فتح مكه 6
- حج كنوني و امت اسلامي 7
- حجة الوداع 7
- مسئوليت شيعه 8
- معرفت واقعي نسبت به پروردگار 8
- حج و بهره برداري هاي اقتصادي 9
- حفظ يكتاپرستي، هدف مناسك حج 10
- سوغاتي در سفر حج 10
- بُعد اجتماعي 11
- يك خاطره ي سازنده از سفر حج 13
- رابطه نظم و نظام اجتماعي 14
- نتايج اجتماعي حج 14
- حج و روابط بين زن و مرد 15
- اخلاق يك پيامبر و اخلاق يك زمامدار جاه طلب 16
- مراسم حج، نمونه عملي جامعه اسلامي 17
- حج، نظام اجتماعي متعادل 18
- چه چيز مي تواند جايگزين حج گردد؟ 18
- ما و اجراي مراسم حج 24
- قرباني 26
- قرباني، تمرين روحي براي انفاق 27
- گوشت قرباني بايد به مصرف محرومين برسد 28
- بُعد سياسي حج 30
- آيا اين گونه قرباني نمودن موجب تقرب الله است؟ 30
- امت اسلامي ، يك واحد سياسي 31
- اجتماع حجاج فرصتي براي 32
- حج يك كنگره دولتي نيست 32
- تاكيد ائمه(ع) بر رفتن به حج 34
- حج و خودسازي 35
- الگوي خودسازي 36
- حج و روزه دو تمرين سازنده 36
- توصيه قرآن به تقوي 37
- تقوي يك حالت هدايت كننده: 39
- احكام اسلام را بايد از ديد خودسازي نگاه كرد 39
- احكام حج، تمرين خودسازي 40
- اشاره 41
- واجبات احرام، تمرين خودسازي 41
- 1-تعهد خودداري از لذت هاي جنسي 42
- 2-سركوب خودخواهي و خشم 42
- 3-مبارزه با آسايش طلبي 43
- 4-ترك خودآرائي 44
- باز هم تقوي و پرواي تخلف از فرمان خدا 45
- جمرات و سمبل شيطان 45
بخش ديگري از بحث كه متمم بحث اي اجتماعي مربوط به حج است در ارتباط با اين سوال است كه: آيا حج يك كنگره ي اسلامي است؟
بايد ببينيم مقصود از كنگره اسلامي چيست؟ اگر مقصود از كنگره اسلامياين است كه حج و ايام حج به صورت ايام اجتماع مسئولان سياسي، اداري و اجتماعي امت اسلام در بيايد، يك كنگره ي سياسي بزرگ باشد و به مسائل مهم عالم اسلام بپردازد بايد عرض كنم در اصل تشريع حج و در عصر تشريع مسئله حج مسئله به اين صورت مطرح نبوده است. اما در اصل تشريع حج- حج زمان ايراهيم(ع) آهنگ سياسي به طور كلي ندارد بلكه آهنگ عقيدتي، آهنگ رياضيت و تمرين و ورزش عملي، آهنگ خودسازي و اجتماعي دارد.
آهنگ تقويت بنيان توحيد به عنوان مبناي اصيل زندگي فردي و اجتماعي انسان را دارد، اما آهنگ سياسي ندارد. شرايط اصلاً شرايط سياسي نيست، ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع) كه آن خانه را بنيان مي گذارند يا تجديد بنا مي كنند از خدا مي خواهند كه اين خانه به عنوان خانه ي يكتاپرستان، هميشه محوري و شمعي باشد كه يكتاپرستان پروانه وار گرد آن بچرخند و دل هايشان را پاك كنند؛ به خداي يكتا ايمان بياورند و تسليم آئين خداي يكتا باشند.1در آن موقع و در آن شرايط اصلاً مسئله يك واحد سياسي و نيازهاي آن نمي تواند مطرح باشد مگر به عنوان آينده نگري. در موقعي هم كه پيغمبر اسلام(ص) آئين آلوده شده حج را مي زدايد و پاك مي كند و خرافه ها، تحريف ها، كج رويها و كج انديشي هائي را كه به اين آيين پاك راه يافته است از آن دور مي كند و حج خالص و آبرومند را عنوان يكي از مهم ترين وظايف اسلاميفرد و امت اسلاميمجدداً زنده مي كند، مسئله اي به عنوان كنگره به اين شكلي كه الان مطرح شد نمي توانسته است مطرح باشد. چرا؟ چون در آن موقع- قبل از هجرت- كه امت اسلامييك واحد سياسي نبوده لذا مسئله تجديد حج بيشتر مربوط است به بعد از هجرت و مخصوصاً سا لهاي آخر حيات پيامبر(ص).
امت اسلامي ، يك واحد سياسي
در آن سال ها(بعد از هجرت) امت اسلامي يك امت واحد سياسي است كه داراي رهبري سياسي متمركز ميباشد. رهبري سياسي كه هر روز هر هفته و هر ماه با يك مسئله مهم يا عادي روبرو است و هرگز نمي تواند مسائلي را به يك كنگره سالانه تاخير بياندازد. امتي است متمركز، داراي رهبري متمركز، حل و عقد مسائل در اين رهبري تمركز پيدا كرده است. رهبر عالي قدرش شخص پيغمبر(ص) است و كساني كه در مسائل مختلف طرف مشورت يا مامور اجراي دستورهاي لازم قرار مي گيرند كساني هستند، كه پيغمبر آن ها را پرورده و ساخته است و در پيرامونش دائماً حضور دارند. حتي اگر جنگي پيش بيايد گروهي مي روند و گروهي مي مانند كه اين آهنگ سازندگي مستمر از بين نرود:
«و ما كان المؤمنون لينفروا كافه فلولانفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم،...»1
بنابراين در عصر پيغمبر(ص) يعني در عصر تجديد ساختمان معنوي و روحي و عملي حج در اسلام مسئله كنگره، به اين صورتي كه امروز به ذهن مي رسد مطرح نيست حتي در عصر ائمه(ص)، هم مسئله حج بههصورت كنگره به اين شكلي كه امروز به ذهن مي رسد مطرح نيست. عصر ائمه عصري است كه امت اسلاميداراي حكومت متمركز است اما حكومت، يك حكومت اسلامينيست زمامداران و رهبران حكومت، كساني كه به عنوان خليفه و جانشين پيغمبر بر مردم مسلمان حكومت مي كنند، هرگز لياقت جانشيني آن حضرت را ندارند و هرگز با ضوابط اسلامي بر سر كار نيامده و با ضوابط اسلاميحكومت نكرده اند ولي در عين حال وقتي به امت اسلامي مي نگري امتي است داراي حكومت متمركز، قدرت مركزي نافذ و حتي در مراسم حج«امير الحاج» واحد از طرف همان حكومت مركزي تعيين مي شود و او امام حج است و اين امام حج و پيشوا و رهبر حج و اميرالحاج در آن شرايط كارش لازم و ضروري و مهم است تا آنجا كه شخص امام(ع) از كار او حمايت مي كند.
كليني در كافي روايتي را نقل مي كند- كه شايد براي عده ي زيادي از
دوستان اين گونه روايات تعجب آور باشد- راوي مي گويد: اسماعيل
بن علي در سال 140(هجري) با مردم حج مي گذارد،- يعني اميرالحاج بود.-امام صادق(ع) در اثناء اين سفر از استرش به زير افتاد،