سفرنامه منظوم حج (هزار و دویست بیت) صفحه 19

صفحه 19

ندانم وادی برزخ بُدی او و یا آخر چو دوزخ می‌شدی او

کهن غاری «(1)» که تا گشته است جاوید نه مه دیده است و نه کوکب، نه خورشید

به هر چرخش دهم نسبت دو بالاست به جز خوبی همه چرخش مهیاست

در آن دیر کهن تا عصر ماندم ز بهر خویش این ابیات خواندم

که می‌باشد چنین رسم زمانه گهی در غار و گه آیینه خانه «(2)»

در آن ظلمت سرشت دیر بنیاد نفس شد تنگ و آمد دل به فریاد

که بربندید محمل ای رفیقان که جان از تن شد و تن سیر از جان

چو محمل بسته شد از رنجْ رستم چو آهو از شکنج دام جستم

روان گشتم به سوی دشت گلرنگ جرس برداشت در شهناز «(3)» آهنگ

که ای هامون نَوَرد پیک فرسا بود شش فرسخ این ره زود پیما

چو زان وادی برزخ گشتم آزاد فِکندم بار را در قاسم آباد

رباطی روشن و نهر گذاران در آنجا بود، کردم شکر یزدان

چو پیر گوژپشت «(4)» آسیا گرد ز کج گردی رخ خود را نهان کرد

سیه زنگیِ شبْ گیسویْ بگشود دهان از خنده بست و روی بنمود

[قم]

شدم محمل نشین مانند کوکب نمودم طی چار فرسخ در آن شب

1- در اصل: قاری.

2- گویا مقصود، عمارت آیینه خانه اصفهان است که از بناهای دوره اخیر صفوی است. اگر چنین باشد، قاعدتاً باید بر اشرافیت ناظمه اشعار و وابستگی او به خاندان‌های بزرگ این دوره تکیه کرد. آیا ممکن است مقصود او صرفاً کاربرد کلمه آیینه خانه، به عنوان قسمتی از خانه‌های اشرافی باشد؛ نه عمارت آیینه خانه معروف؟

3- شهناز نوعی نوای موسیقی است.

4- گوژپشت، کنایه از فلک و آسمان است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه