خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و ماجرای فدک صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

فانی حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان

«چرا در امر پیشوایی جامعه سرگردان گشته اند و پس از اعلان و اظهار حق به پنهان گویی افتاده اید» (حضرت فاطمه «علیهاالسلام»)

اندوه جانکاهی که پیامبر را در واپسین لحظات عمرش فراگرفته بود و روح نیرومندش را در اضطراب می فشرد، روزگار سخت و سیاه و افقهای تیره و تاری بود که پس از مرگش نظاره می کرد. شب هنگام از روزهای آخر عمرش که خواب از کاسه خانه ی چشمش به در آمده و از بیم آینده بی قرار است، غلامش «ابومویهبه» را خبر می کند. بیا تا امواج شب را شکافته و سکوت شب را شکسته، به قبرستان بقیع رویم، زیرا مرا مأمور کرده اند تا برای خوابیدگان خاک بقیع و این خاموشان سخنگو استغفار کنم. شبهای آخر ماه صفر است و همه چیز در سکوت و سیاهی شب به محاق تاریکی فرورفته است. پیامبر در حالی که مرگ خود را نزدیک می بیند و می داند تا چند شبی

دیگر به این خفتگان خاموش خواهد پیوست، لحظه ای درنگ می کند و به آرامیان کوی بقیع خطاب می کند:

«سلام بر شما ای ساکنان گورستان! خوش بیارامید که روزگار شما آسوده تر از روزگار این مردم است، فتنه ها همچون پاره های شب تیره پیش آمده اند...» [1] .

رسول خدا دردهای دلش را با مردگان در میان می گذارد تا موجهای تیز دریای روحش اندکی آرام گیرد. با گذشت پاسی از شب به بستر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه