شان نزول آیات قرآن برگرفته از تفسیر نمونه صفحه 244

صفحه 244

و (نیز) ایرادی نیست بر آنها که وقتی نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبی (برای جهاد) سوار کنی ، گفتی : «مرکبی که شما را بر آن سوار کنم ، ندارم» ! (از نزد تو) بازگشتند درحالی که چشمانشان از اندوه اشکبار بود ; زیرا چیزی نداشتند که در راه خدا انفاق کنند (و با آن به

میدان بروند) .

راه مؤاخذه تنها به روی کسانی باز است که از تو اجازه می خواهند در حالی که توانگرند ; (و امکانات کافی برای جهاد دارند ; ) آنها راضی شدند که با متخلفان (زنان و کودکان و بیماران) بمانند ; و خداوند بر دل هایشان مُهر نهاده ; به همین جهت چیزی نمی دانند !

پی نوشتها


1 . «بحار الانوار» ، ج 22 ، ص96 ، و ج 38 ، ص306 ، ح 6 ; «تفسیر عیاشی» ، ج 2 ، ص101 ، ح 93 ; «تفسیر علی بن ابراهیم قمی» ، ج 1 ، ص302 ; «مجمع البیان» ، ذیل آیه مورد بحث .

شأن نزول : کسانی که از شرکت در جهاد معذورند

در مورد آیه اوّل ، چنین نقل شده : یکی از یاران با اخلاص پیامبر(صلی الله علیه وآله)عرض کرد : ای پیامبر خدا ! من پیر مردی نابینا و ناتوانم ، حتی کسی که دست مرا بگیرد و به میدان جهاد بیاورد ، ندارم ، آیا اگر در جهاد شرکت نکنم معذورم؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله)سکوت کرد ، سپس آیه نخست نازل شد و به این گونه افراد اجازه داد . (1)

از این شأن نزول ، چنین استفاده می شود : حتی نابینایان به خود اجازه نمی دادند ، بدون اطلاع پیامبر(صلی الله علیه وآله)از شرکت در جهاد سر باز زنند ، و با این احتمال که شاید ، وجودشان با همین حالت برای تشویق مجاهدان ، و یا حداقل سیاهی لشکر مفید واقع شود ، از پیامبر(صلی الله علیه وآله)کسب تکلیف می کردند .

در مورد آیه دوم نیز ، در روایات می خوانیم

: هفت نفر از فقرای انصار خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله)رسیده ، و تقاضا کردند وسیله ای برای شرکت در جهاد در اختیارشان گذارده شود ، اما چون پیامبر(صلی الله علیه وآله)وسیله ای در اختیار نداشت ، جواب منفی به آنها داد ، آنها با چشم های پر از اشک از خدمتش خارج شدند ، و بعداً به نام «بَکّائُون» مشهور گشتند . (2)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه