شان نزول آیات قرآن برگرفته از تفسیر نمونه صفحه 383

صفحه 383

شأن نزول : داستان صلح «حدیبیه»

در سال ششم هجرت ، ماه «ذی القعده» پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به قصد عمره ، به سوی «مکّه» حرکت کرد ، و همه مسلمانان را تشویق به شرکت در این سفر نمود ، گروهی خودداری کردند ، ولی جمع کثیری از «مهاجران» ، «انصار» و «اعراب بادیه نشین» ، در خدمتش عازم «مکّه» شدند .

این جمعیت ، که در حدود یک هزار و چهارصد نفر بودند ، همگی لباس احرام بر تن داشتند ، و جز شمشیر ، که اسلحه مسافران محسوب می شد ، هیچ سلاح جنگی با خود بر نداشتند .

هنگامی که به «عسفان» در نزدیکی «مکّه» رسید ، با خبر شد که «قریش» تصمیم گرفته از ورود او به «مکّه» جلوگیری نماید ، پیامبر(صلی الله

علیه وآله) به «حدیبیه» رسید («حدیبیه» روستائی است در بیست کیلومتری «مکّه» ، که به مناسبت چاه ، و یا درختی که در آنجا بوده ، به این نام ، نامیده می شد ، ) حضرت فرمود : همین جا توقف کنید ، عرض کردند : در اینجا آبی وجود ندارد ، پیامبر(صلی الله علیه وآله) از طریق اعجاز ، از چاهی که در آنجا بود ، آب برای یارانش فراهم ساخت .

در اینجا سفیرانی میان «قریش» و پیامبر(صلی الله علیه وآله) رفت و آمد کردند ، تا مشکل به نحوی حل شود ، سرانجام «عروه ابن مسعود ثقفی» که مرد هوشیاری بود ، از سوی «قریش» خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد ، پیامبر(صلی الله علیه وآله) به او فرمود : من به قصد جنگ نیامده ام و تنها هدفم زیارت خانه خدا است ، ضمناً «عروه» در این ملاقات ، منظره وضو گرفتن پیامبر(صلی الله علیه وآله) را که اصحاب اجازه نمی دادند ، قطره ای از آب وضوی او به روی زمین بیفتد ، مشاهده کرد ، هنگام بازگشت به «قریش» گفت : من به دربار «کسری» و «قیصر» و «نجاشی» رفته ام ، هرگز زمامداری در میان قومش را به عظمت «محمّد»(صلی الله علیه وآله) در میان یارانش ندیدم ، اگر تصور کنید که آنها دست از «محمّد»(صلی الله علیه وآله)بردارند ، اشتباه بزرگی است ، شما با چنین افراد ایثارگری روبرو هستید ، تصمیمتان را بگیرید .

پیامبر(صلی الله علیه وآله) به «عمر» پیشنهاد فرمود به «مکّه» رود ، و اشراف «قریش» را از هدف این سفر ، آگاه

سازد ، «عمر» گفت : «قریش» با من عداوت شدیدی دارد ، من از آنها بیمناکم ، بهتر این است : «عثمان» به این کار مبادرت ورزد ، «عثمان» به سوی «مکّه» رفت ، چیزی نگذشت که در میان مسلمانان شایع شد ، او را کشته اند ، در اینجا پیامبر(صلی الله علیه وآله) تصمیم بر شدت عمل گرفت ، و در زیر درختی که در آنجا بود ، با یارانش تجدید بیعت کرد ، که به نام «بیعت رضوان» معروف شد ، با آنان عهد بست که تا آخرین نفس ، مقاومت کنند ، ولی ، چیزی نگذشت که «عثمان» سالم بازگشت ، و به دنبال او «قریش» ، «سهیل بن عمرو» را برای مصالحه خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرستادند ، و تأکید کردند که امسال ، به هیچ وجه ورود او به «مکّه» ممکن نیست .

بعد از گفتگوهای زیاد ، پیمان صلحی منعقد شد که ، یکی از موادش همین بود : مسلمانان آن سال را از عمره چشم بپوشند ، و سال آینده به «مکّه» بیایند ، مشروط بر این که بیش از سه روز نمانند ، و سلاحی جز سلاح مسافر ، با خود نیاورند ، و مواد متعدد دیگری دائر بر امنیت جانی و مالی مسلمانانی که از «مدینه» وارد «مکّه» می شوند ، همچنین 10 سال متارکه جنگ میان مسلمین و مشرکین ، و آزادی مسلمانان «مکّه» در انجام فرائض مذهبی ، در آن گنجانیده شد .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه