مروری بر زندگانی پیامبر و امامان صفحه 8

صفحه 8

خيانت منافقان

منافقان به رهبري عبدالله بن اُبَيّ در حالي كه به ظاهر اسلام آورده بودند همواره كار شكني مي كردند و براي نهضت اسلامي مشكل مي ساختند. در زير به يك نمونه از خيانت هاي منافقان براي تضعيف روحيه مسلمانان اشاره مي كنيم:در جنگ احد، در حالي كه سپاهيان اسلام و مشركان برابر يكديگر اردو زده بودند و پيامبر مشغول آرايش نظامي سپاه اسلام بود، عبدالله بن اُبَيّ رهبر منافقان براي تضعيف روحيه و ايجاد اختلاف ميان مسلمانان با سيصد نفر از هوادارانش سپاه اسلام را ترك گفت و به سوي مدينه بازگشت. او علت جدايي خود از سپاه اسلام را چنين باز گفت: (محمد سخن جوانان را مي شنود و سخن مارا نشنيده مي گيرد. اي مردم! ما نمي دانيم براي چه بايد خود را به كشتن دهيم!)به دنبال حركت اين سيصد نفر، قبيله (بنَي حارِثة) و (بَني سَلِمَة) نيز از نبرد سست شدند و خيال بازگشت داشتند كه خداوند استوارشان كرد.

رسوايي نفاق

نبرد (تبوك) بيش از نبردهاي ديگر صدر اسلام، جولانگاه منافقان و صحنه خيانت هاو جنايت هاي آنان بود. از اين رو، خداوند در اين نبرد بيش از جنگ هاي ديگر، نيّت پليد و چهره منافقانه آنان را آشكار ساخت. شايد بدين مناسبت اين غزوه را (فاضحه) (رسوا كننده) گفته اند.كار شكني ها و خيانت هاي منافقان به پيش از حركت سپاه اسلام به سوي (تبوك) محدود نشد، بلكه آنان در طول اين جنگ همواره در صدد توطئه بودند كه اينك به نمونه هايي از خيانت هاي آنان اشاره مي كنيم:1 گروهي از منافقان در منزل (سُوَيْلِم) يهودي گرد آمدند و تصميم بر كار شكني در امر جنگ و بسيج نيروها گرفتند. پيامبر (ص) پس از آگاه شدن از ماجرا، گروهي را فرستاد تا آن خانه را آتش زدند.2 همزمان با اجتماع سپاهيان اسلام در اردوگاه (ثَنِيَّةُ الْوَداع)، عبدالله بن اُبيّ، رهبر منافقان، با ياران و هم پيمانان يهودي اش پايين تر از مسلمانان در كنار كوه (ذباب) اردو زد و به كار شكني پرداخت و گفت:محمّد مي خواهد با روميان بجنگد، آن هم در اين گرماي سوزان و دوري راه و در برابرسپاهي كه ياراي جنگ با آن را ندارد. او، گويا جنگ با روميان را بازي پنداشته است. گويي هم اكنون مي بينم كه فردا ياران محمد همگي اسير و با طناب ها بسته شده اند. او با سخنان و كردار خائنانه اش در تضعيف روحيه مسلمانان و باز داشتن آنان از جهادمقدّس بود، ولي نيرنگش مؤ ثر نيفتاد و نااميد به مدينه بازگشت.3 با حركت سپاه اسلام به سوي تبوك و ماندن اميرمؤ منان (ع) در مدينه، منافقان كوشيدند با شايعه پراكني، مركز حكومت را از وجود علي (ع) خالي كنند و با آسودگي خاطر توطئه هاي خود را عملي سازند. امير مؤ منان (ع) با شنيدن سخنان واهي آنان كه مي گفتند رسول خدا (ص) از روي بي مهري، آن حضرت را با خود نبرده است خود را به پيامبر (ص) رسانيد و ماجرا را باز گفت. رسول خدا (ص) فرمود:دروغ مي گويند. تو را براي حفظ مدينه در آن جا گذاشته ام. آيا به اين راضي نيستي كه براي من، همان مقام و منزلت را داري كه هارون براي موسي داشت جز آن كه پس از من پيامبري نيست؟!سپس يه آن حضرت دستور داد كه باز گردد و جانشينش در مدينه و خانواده باشد. 4 فرار ارتش رم از برابر مسلمانان و پيروزي هاي مهم ديگر، كه رسول خدا (ص) در طول اقامت در تبوك به دست آورد، بيش از پيش خشم و كينه منافقان را برانگيخت. از اين رو، هنگام باز گشت سپاه اسلام، تصميم گرفتند پيامبر (ص) را به قتل رسانند. هنگامي كه شتر پيامبر (ص) در دل شب از گردنه اي بلند مي گذشت، دوازده نفر از منافقان كمين كردند تا شتر را رم دهند و در نتيجه آن حضرت به درّه بيفتد و كشته شود. خداوند پيامبرش را از توطئه آگاه ساخت و توطئه آنان خنثي شد.5 منافقان براي سرپوش گذاشتن بر جنايات خود، همواره از پوشش هاي ديني استفاده مي كردند. آنان در جايي كه به ظاهر مسجد بود، ولي در واقع مركز توطئه عليه اسلام بود، گرد مي آمدند.پيك وحي هنگام باز گشت پيامبر از تبوك، در نزديكي مدينه فرود آمد و با نزول آياتي، پيامبر (ص) را از نيّت شوم بانيان اين مسجد آگاه ساخت. پيامبر (ص) دستور داد تا آن جا را آتش زنند و ويران سازند.

يهوديان

اشاره

پيش از هجرت رسول خدا (ص)، افزون بر مشركان بومي، سه طايفه بزرگ يهودي، به نام يهوديان (بَني قَيْنُقاع)، (بَني نَضير) و (بني قُرَيْظَهْ) در اين شهر زندگي مي كردند كه صنعت، تجارت وبازار شهر را در دست داشتند.هر چند رسول گرامي اسلام (ص) با انعقاد پيوند برادري ميان مهاجر و انصار، گامي مهم در برقراري وحدت ميان مسلمانان برداشت، مشكل داخلي بزرگ ديگر، يعني توطئه هاي يهوديان همچنان بر جاي بود. از اين رو، پيماني سياسي با يهوديان به امضا رسانيد.با انعقاد اين پيمان، حكومت پيامبر (ص) از شكل ساده خود بيرون آمد و جنبه رسمي به خود گرفت و پيامبر (ص) رسماً به عنوان حاكم مدينه شناخته شد، وحدت سياسي شكل گرفت و بنيه دفاعي اسلام در برابر دشمنان خارجي تقويت شد.

كارشكني هاي يهود

گسترش روز افزون اسلام حسد و كينه يهود را برانگيخت. چيزي كه مايه افزايش كارشكني ها مي شد، اسلام آوردن (عبدالله بن سلاّم) از دانشمندان يهود بود. او پس از مذاكراتي گسترده با پيامبر به آيين اسلام گرويد. خبر اسلام آوردنش موجي از خشم در گروه هاي يهود پديد آورد. چيزي نگذشت كه يكي ديگر از دانشمندان آنان، به نام (مُخَيْرِقْ) به او پيوست.اين امر باعث شد كه يهود موقعيّت سياسي اجتماعي خود را از سوي حكومت اسلامي در خطر ببيند و پيمان خود را با رسول خدا (ص) ناديده بگيرد و عليه آن حضرت توطئه چيني كند.آنان با القاي اشكالات و شبهات اعتقادي بي اساس كوشيدند عقايد مسلمانان را تضعيف كنند و همبستگي آنان را بر هم زنند. همچنين با دامن زدن بر اختلافات و كينه هاي دوران جاهلي ميان دو قبيله اوس و خزرج سعي مي كردند كه ميان مسلمانان آتش افروزي كنند. به عنوان نمونه، روزي يكي از آنان در جمع اوس و خزرج سرگذشت جنگ (بُعاث) را ياد آوري كرد. اين جنگ، در دوران جاهلي بين اين دو قبيله روي داده بود. مرد يهودي، بدين وسيله احساسات آنان را عليه يكديگر تحريك كرد و اگر دخالت پيامبر (ص) و رهنمودهاي آن حضرت نبود، چه بسا اين دو قبيله مسلمان بر يكديگر شمشير مي كشيدند.

فرجام پيمان شكنان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه