مروری بر زندگانی پیامبر و امامان صفحه 9

صفحه 9

در ميان يهوديان مدينه، بيش از همه يهوديان (بَني قَيْنُقاع) با جنگ سرد تبليغاتي،عليه پيامبر (ص) توطئه مي كردند و با نشر شعارهاي زننده و توهين آميز، عملاً پيمان خود را شكستند. ديري نپاييد كه آتش فتنه بر افروخته شد و در پي جسارت مردي يهودي به زني مسلمان در بازار بني قينقاع فتنه بالا گرفت و مردي مسلمان كه به كمك زن مسلمان آمده بود، كشته شد. در پي پيمان شكني، اين گروه از مدينه اخراج و به (اذرعات) شام تبعيد شدند.از ديگر طايفه هاي يهودي ساكن مدينه، (بني قريظه) بود. در جنگ احزاب، هنگامي كه سپاه عظيم ده هزار نفري دشمن با تمام امكانات تسليحاتي اش در بيرون شهر اردو زده بود و هر لحظه ممكن بود از خندق بگذرد، يهوديان (بني قريظه)، با پيمان شكني، قصد داشتند از پشت به مسلمانان خنجر بزنند. خطر حمله يهود به شهر، بيشتر از عبور ارتش كفر از خندق بود.به هر حال، جنگ احزاب با امدادهاي غيبي و تدابير پيامبر (ص) و مجاهدت هاي سرداران اسلام به نفع مسلمانان خاتمه يافت. سپس، به دستور خداوند، پيامبر (ص) با سه هزار نفر از رزمندگان اسلام به سوي دژ بني قريظه رفت و آن را به محاصره در آورد پس از روزها مقاومت، سر انجام يهوديان تسليم شدند و پيشنهاد كردند كه، سَعْد بِنْ مَعاذ بر ايشان داوري كند.(سعد بن معاذ) با استناد به كتاب آسماني شان (تورات) و مفاد پيماني كه با رسول خدا (ص) بسته بودند، حكم كرد كه مردانشان را با شمشير گردن بزنند و زنان و اموالشان را به غنيمت بردارند.خلاصه درسگسترش روز افزون اسلام ميان انصار و قبايل اطراف مدينه حسد يهود و منافقان را برانگيخت و آنان را وادار به كار شكني و توطئه عليه اسلام كرد.منافقان، به رهبري عبد الله بن ابيّ، همواره كار شكني مي كردند و با تضعيف روحيه مسلمانان و شايعه پراكني، نقش ستون پنجم را براي دشمنان خارجي ايفا مي كردند. چهره حقيقي منافقان، در جنگ تبوك آشكار گرديد.يهوديان نيز كه موقعيت سياسي اجتماعي خود را در خطر مي ديدند، پيمان خود با رسول خدا(ص) را ناديده گرفتند و با القاي شبهه هاي بي اساس اعتقادي و با ياد آوري اختلاف ها و كينه هاي دوران جاهلي، مي كوشيدند اعتقادات مسلمانان را سست كنند و اتحاد سياسي مدينه را بگسلند.

دعوت جهانيان به اسلام

اشاره

پيامبر اسلام از نخستين روز بعثت، آيين خود را، آيين جهاني معرفي كرد. همچنين در بسياري از آيات قرآن به جهاني بودن اسلام تصريح شده است؛ چنان كه در قرآن كريم آمده است:(قُلْ يا اَيُّهَا النّاسُ اِنّي رَسُولُ اللّهِ اِلَيْكُمْ جَميعاً)اي مردم! من فرستاده خدا به سوي همه شمايم.پيامبر(ص) پيوسته در پي فرصتي بود تا به نشر آيين خود ميان ديگر مردم جهان بپردازد، امّا توطئه هاي قريش و يهود اجازه انجام اين وظيفه را نمي داد. با انعقاد پيمان (حُدَيْبيّه)، رسول خدا از ناحيه جنوب (مكه) آسوده شد. در پرتو اين آرامش، گروهي از سران عرب به آيين اسلام گرويدند. در اين هنگام، رهبر گرامي اسلام (ص) فرصت را غنيمت شمرد و با زمامداران آن روز دنيا و رؤ ساي قبايل و رهبران مذهبي مسيحي، به مذاكره و مكاتبه پرداخت و آيين خود را به امر خداوند به ملت هاي جهان آن روز عرضه كرد.رسول خدا(ص) در يك روز، شش نفر از ورزيده ترين افراد را با نامه هايي حاكي از رسالت جهاني اش، به ايران، روم، حبشه، مصر، يمامه، بحرين، اردن و حيره گسيل كرد.براي آشنايي با متن اين نامه ها و تاءثيري شگرف كه بر جهان آن روز نهاد، چند نامه از نامه هاي تبليغي پيامبر گرامي (ص) را نقل مي كنيم.

نامه پيامبر به پادشاه ايران

پيامبر گرامي (ص) نامه اي به شرح زير براي خسرو پرويز نوشت:به نام خداوند بخشنده مهربان. از محمّد، فرستاده خداوند، به كسرا، بزرگ ايران. درودبر آن كس كه از حقيقت پيروي كند و به خدا و پيامبرش ايمان آورد و گواهي دهد كه جز او خدايي نيست و شريك و همتايي ندارد و گواهي دهد كه محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به فرمان خداوند به سوي او مي خوانم. من فرستاده خداوند به سوي همه مردم ام تا تمام آدميان را از كيفرش بترسانم و حجت را بر كافران تمام كنم. اسلام بياور تا سلامت ماني و اگر از اين كار سر باز زني، گناه ملت مجوس بر گردن توست.سفير پيامبر(ص)، نامه را به خسرو پرويز داد. خسرو، مترجمي خواست. مترجم نامه را باز كرد. بخشي از آغاز نامه را ترجمه كرد. هنوز ترجمه نامه تمام نشده بود كه شاه ايران برآشفت و فرياد كشيد و نامه را از مترجم گرفت، و پاره كرد و گفت: (كار اين مرد به جايي رسيده است كه نام خود را بر نام من مقدّم كرده است!) آن گاه بي درنگ سفير را از قصر بيرون كرد. او نيز راه مدينه را پيش گرفت و ماجرا را براي پيامبر باز گفت. آثار ناراحتي در چهره پيامبر(ص) پديدار گشت و او را نفرين كرد و فرمود: (خداوندا! رشته سلطنتش را از هم بگسل!)خسرو به اين جسارت اكتفا نكرد و به حاكم يمن، كه دست نشانده دولت ايران در آن سرزمين بود، نامه اي نوشت كه (به من گزارش رسيده است مردي در سرزمين مكه مدّعي پيامبري است. دو نفر از افسران خود را به آن سرزمين روانه كن تا دستگيرش كنند و به سوي من آورند.)(باذان)، حاكم يمن، بنابر دستور دو نفر از افسران خود را به مدينه روانه كرد. آن دو، به راهنمايي مردي از اهالي طائف وارد مدينه شدند و نامه حاكم يمن را به رسول خدا دادند. عظمت و هيبت و آرامش پيامبر(ص) ماءموران را متاءثّر ساخت. پيامبر با آرامش تمام به سخنانشان گوش داد. سپس فرمود: (امروز برويد. فردا پاسخ شما را مي گويم.) وقتي ماءموران باذان بامدادان به حضور رسول خدا(ص) رسيدند، پيامبر فرمود: (پروردگار جهان، مرا مطلع ساخت كه ديشب خسرو پرويز به وسيله فرزندش، شيرويه به قتل رسيده و پسر بر جايش نشسته است.)ماءموران باذان به خود لرزيدند و گفتند: (اين ادّعا، گرانتر از ادّعاي پيامبري است. ما به حضور باذان برمي گرديم و ماجرا را برايش باز مي گوييم.) آن گاه رسول خدا(ص) ماءموران را با هديه اي گرانبها به يمن فرستاد. آنان راه يمن را در پيش گرفتند و باذان را از خبري كه پيامبر(ص) داده بود آگاه ساختند. باذان گفت: (اگر اين خبر درست باشد، بي گمان او پيامبر است و بايد از او پيروي كرد.) چيزي نگذشت كه نامه اي به اين مضمون از (شيرويه)، به حاكم يمن رسيد:آگاه باش كه من خسرو پرويز را كشتم. خشم مردمان باعث شد كه او را بكشم؛ زيرا اواشراف پارس را كشت و بزرگان را متفرق ساخت. چون نامه ام به دستت رسيد، از مردم برايم بيعت بگير و بر كسي كه مدّعي پيامبري است و... سخت مگير تا دستورم برسد.نامه شيرويه، خبري را كه رسول خدا(ص) از عالم غيب داده بود، تاءييد مي كرد.باذان، حاكم ايراني و همه كارگزاران دولت يمن، كه ايراني بودند، مسلمان شدند و به تدريج، مردم يمن به دين اسلام درآمدند. باذان در نامه اي به رسول خدا(ص)، اسلام آوردن خود و كارگزاران حكومتش را به آن حضرت ابلاغ كرد.

سفير پيامبر در سرزمين روم

پيامبر گرامي اسلام (ص) نامه اي به شرح زير به قيصر، فرمانرواي روم، نوشت:به نام خداوند بخشنده مهربان. از محمّد پيامبر خدا، به قيصر بزرگ روم. سلام بركسي باد كه حقيقت را پيروي كند. تو را به اسلام دعوت مي كنم. بپذير تا سالم ماني و خداوند دو بار تو را پاداش دهد. (پاداش ايمان خود و ايمان زير دستانت) (اي اهل كتاب! شما را به سخني كه ميان ما و شما يكسان است مي خوانم. جز خداي واحد را نپرستيم و كسي را شريكش ندانيم و بعضي از ما بعضي را به خدايي نگيرند و هرگاه آنان روي برتافتند بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم.)چون، نامه به قيصر رسيد، پس از تحقيقات مفصل درباره اسلام و دين موعود انجيل،نامه اي بدين شرح به رسول خدا(ص) نوشت:نامه اي است براي احمد، رسول خدا؛ همان كس كه عيسي بدو بشارت داده است، از قيصر، پادشاه روم. نامه و فرستاده ات نزدم رسيد. به راستي گواهي مي دهم كه خدا تو را به رسالت فرستاده است. نام و ياد تو را در انجيل مي بينم. عيسي بن مريم ما را به آمدنت بشارت داده است. مردم روم را دعوت كردم كه به تو ايمان آورند و مسلمان شوند. اما زير بار نرفتند و اسلام نياوردند، با آن كه اگر فرمان مرا برده بودند، برايشان بهتر بود. آرزو دارم كه تو را خدمت مي كردم و پايت را مي شستم.

موضع گيري زمامداران ديگر

نجاشي، پادشاه حبشه، نامه رسول خدا را گرفت و بر چشم نهاد و از تخت خويش فرود آمد و به رسم تواضع بر زمين نشست و شهادتين را بر زبان آورد. آن گاه نامه رسول خدا را چنين پاسخ داد:بِسْم اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِنامه اي است به محمّد، رسول خدا، از نجاشي. درود بر شما باد. نامه شما را مبني بر پيامبر و بشر بودن حضرت عيسي خواندم. به خداي زمين و آسمان سوگند! آنچه گفته اي، حقيقت است و من به حقيقت دين شما آگاهي يافتم و... اينك براي ابلاغ پيام و اسلام آوردن خود، فرزندم، (رارها)، را به سويت مي فرستم...زمامداران مصر و يمامه، هر كدام با هدايايي، نامه رسول خدا(ص) را پاسخ گفتند. ولي مسلمان نشدند. (مُقَوْقِسْ)، زمامدار مصر، نامه رسول خدا را همراه با هدايايي، محترمانه پاسخ داد. زمامدار يمامه در پاسخ نوشت به اين شرط مسلمان مي شود كه زمامداري پس از رسول خدا براي او باشد. پيامبر(ص) اين پيشنهاد را نپذيرفت و فرمود: (اين (جانشيني پيامبر(ص)) امري الهي است.)زمامدار بحرين مسلمان شد و رسول خدا(ص) او را در همان مقام ابقا كرد. زمامدار دمشق، (حارث بن ابو شِمّر غسّاني)، در حضور سفير پيامبر(ص) با رژه نظامي، به قدرت نمايي پرداخت و انديشه لشكركشي به مدينه را در سر پروراند و بدين منظور از حكومت مركزي (روم) كسب تكليف كرد. وقتي پاسخ منفي امپراطور روم را دريافت، از نظر خويش بازگشت و سفير پيامبر(ص) را احترام گزارد و صد مثقال طلا به او هديه كرد.خلاصه درسدين اسلام، ديني كامل، جهاني و جاودانه است. پيامبر(ص) از نخستين روزهاي بعثت همواره در پي فرصتي بود تا به نشر آيين خود ميان ديگر مردم جهان بپردازد.با گسترش اسلام و انعقاد پيمان صلح (حديبيه) و در پرتو آرامش پس از انعقاد اين پيمان، زمينه مناسب براي مذاكره و مكاتبه با زمامداران و رؤ ساي قبايل آن روز، فراهم آمد.رسول خدا(ص)، چند تن از ورزيده ترين افراد را به عنوان سفير همراه با نامه ها، به كشورهاي مهم جهان آن روز گسيل كرد. مكاتبات پيامبر(ص) با استقبال بيشتر زمامداران جهان روبه رو شد و تاءثيري شگرف در جهان آن روز نهاد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه