- اسرار و معارف حج 1
- حج، کانون معارف الهی 3
- فقه حجّ 12
- نماز تراویح، سنّت یا بدعت؟ 13
- استفتاءات جدید 30
- تاریخ و رجال 31
- جامعه شیعه در مدینه (4) 32
- تیر اجل در صدمات راه جبل 54
- اماکن و آثار 87
- مکتب عرفان مدینه 88
- جامه مصری در دوران جدید 100
- حج در آیینه ادب فارسی 118
- از کعبه گِل تا کعبه دل 119
- کعبهام من 125
- خاطرات 144
- سفرنامه حاج لطفعلی خان اعلایی 145
- از نگاهی دیگر 170
- حجّ در کشور ترکیه 171
کعبهام من
سعید روحافزا
من کعبه هستم؛ خانهای مانند بیشتر خانهها، امّا پر از راز و خاطره، که هیچ خانهای مانند من نیست و نخواهد بود.
من قدیمیترین خانهای هستم که خدا برای بندگانش قرار داد. خانهای نه برای زندگی انسانها، بلکه برای عبادت خداوند، این است که مرا «خانه خدا» نیز مینامند.
هر کس که به دیدار من میآید، به یاد بنده خوب خدا- ابراهیم علیه السلام- میافتد.
در این اطراف باغی هست که گلهایش بوی دست ابراهیم علیه السلام را میدهند. او باغبانی بود که جای پایش را هنوز در همین نزدیکی میتوان دید.
پیش از آمدن ابراهیم علیه السلام اینجا خانهای نبود، مکّه سرزمین خشک و بیحاصل در میان کوه ها بود. هیچکس در این اطراف زندگی نمیکرد و هیچ کس از بودنِ من در اینجا خبر نداشت. امّا روزی که او آمد ...
ابراهیم علیه السلام بنده خوب خدا و پیامبر او بود. خداوند به او فرمان داد تا همسر و فرزند شیرخوارهاش را برای زندگی به مکّه بیاورد. آنها راهی طولانی را پشت سر گذاشتند، امّا وقتی به مکّه رسیدند، نه کسی را دیدند و نه جایی را برای ماندن یافتند. با این حال، ابراهیم علیه السلام میدانست که فرمان خدا بیهوده نیست. پس