داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 110

صفحه 110

عمل ناپسند در مکانی باعظمت

فضیل گفت: من زاهدترین شخصی که دیدم مردی از اهل خراسان بود. او نزد من در مسجد الحرام نشسته بود، سپس برخاست تا طواف کند؛ در همان وقت پول‌های او را ربودند و او شروع به گریستن کرد. به او گفتم:

آیا برای پول‌هایت ناراحتی و گریه می‌کنی؟ گفت: نه بلکه گریه می‌کنم بر او که باید در دادگاه الهی بایستد و محاکمه شود. می‌گریم برای این‌که در چنین مکان باعظمتی، چنین عمل زشتی را انجام داده است. من دلم برای او می‌سوزد.(1)

رفیق راه

شخصی عازم حجّ بود. یک نفر تصمیم گرفت با او همراه باشد و رفیق راه او گردد، امّا او نپذیرفت و گفت: بگذار به تنهایی سفر کنم؛ زیرا می‌ترسم، از یکدیگر اموری را مشاهده کنیم که موجب ایجاد دشمنی و عداوت بین ما شود.(2) در این سفر پربرکت، حاجیان عزیز باید مراقب همدیگر باشند و به یکدیگر کمک نمایند و موجبات آزار و اذیت دیگران را فراهم نسازند تا از ثواب بیکران الهی بهره‌مند شوند.

مرد سعادتمند


1- . شنیدنیهای تاریخ، ص 314
2- . همان، ص 105
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه