داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 111

صفحه 111

علی بن هشام آملی از بزرگان طبرستان بود. مال بسیار داشت و کرم وافر. در شهر خویش هر روز هزار بینوا را بر سر سفره می‌نشاند و به دست خود غذا به آنان می‌داد. هر سال که به زیارت خانه خدا می‌رفت چندین نفر از کسانی را که بیش از دیگران شوق و آرزوی زیارت کعبه داشتند و تنگ مایه بودند، با خود می‌برد. در همه منزل‌ها برای آنان سفره می‌گسترد و به گرمی و مهربانی پذیرایی می‌فرمود. وی در طی چند بار مسافرت به کعبه معظمه، هزار نفر را بدین گونه به زیارت برد.

در سالی که مأمون خلیفه نیز به زیارت خانه خدا رفته بود، چون مُنادی علی آملی زائران را به سفره وی خواند، مأمون به خشم آمد و گفت: این کیست که چنین خوان بی‌دریغ گسترده است و دعوی مهتری می‌کند؟

گفتند: بزرگ مردی از مردم آمل است. گفت: که تا به بغداد رسید، هیمه و تره به او نفروشند. علی تا به بغداد در آمد، برای پختن غذا کاغذ می‌خرید و می‌سوزاند و به جای تره، حریر سبز پاره پاره می‌کرد و آراستگی سفره را به جای تره برخوان می‌نهاد.(1)

تو غفارالذنوبی

از بزرگان پادشاه ستمگری را دید که در عرفات پای برهنه روی سنگریزه‌های گرم ایستاده بود و دست به دعا برداشته بود و می‌گفت: بار خدایا! توتویی و من منم. کار من آن است که هر زمان سر تا پا غرق گناه شدم و کار تو آن است که غفارالذنوب هستی. بر من رحمت کن. یکی از بزرگان گفت: بنگرید که‌جبّار زمین پیش جبار آسمان چه رازونیاز می‌کند.(2)

سروری که عفو می‌کند

روایت شده که اعرابی‌ای را دیدند که حلقه در کعبه را گرفته بود و


1- . اقبال یغمایی، طرفه‌ها، ص 268
2- . کشکول ناصری، ص 100
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه