داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 12

صفحه 12

نماز ایستاد، چون به سجده رفت، با خود گفتم: مردی صالح از بهترین اهل بیت است. بشنوم چه می‌گوید و شنیدم که در سجده می‌گفت: «عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، سائلک بفنائک»؛ «بنده تو در آستانه تو است، مستمند تو در آستانه تو است، گدای تو در آستانه تو است، خواهنده از تو در آستانه تو است».

طاووس گوید: این دعا را در هیچ اندوهی نخواندم مگر آنکه بر طرف شد.(1)

حج با معرفت

سفیان بن عیینه گوید:

حضرت علی بن الحسین علیه السلام حج گزارد و چون خواست احرام ببندد، راحله‌اش ایستاد و رنگش زرد شد و لرزه‌ای بر او عارض شد و شروع کرد به لرزیدن و نتوانست لبیک گوید.

عرض کردم: چرا تلبیه نمی‌گویید؟ فرمودند: می‌ترسم در جوابم گفته شود: «لا لبیک ولا سعدیک». پس پیوسته این حالت او را عارض می‌شد تا از حج فارغ گردید.(2)

راهب عرب

طاووس یمانی گوید:

سالی به حج رفتم، خواستم میان صفا و مروه حج کنم؛ چون به کوه صفا رسیدم، جوانی را با جامه‌ای کهنه دیدم که آثار صالحان را در روی او


1- . ارشاد، ج 2، ص 144؛ کشف الغمّه، ج 2، ص 80؛ زندگانی علی بن الحسین، ص 142
2- . منتهی الآمال، ج 2، ص 587
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه