داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 143

صفحه 143

بیرون آورد و به حجرالاسود گذاشت. آن مرد بی‌شرمی کرد و در آن حریم مقدّس دست خود را دراز کرده، روی است آن زن گذاشت.

ذات اقدس اله آن دو دست را به یکدیگر چسبانید. آن دو را نزد امیر بردند. مردم برای دیدن صحنه اجتماع کرده بودند؛ هم برای مسأله شرعی و همه به جهت قفل شدن دو دست که چگونه باز می‌شود.

امیر مکه افرادی را فرستاد تا فقهای مکّه را آورده و مسأله را حلّ کنند.

آنان نظر دادند که: سرانجام باید دو دست قفل شده و به هم چسبیده باز شود و چاره‌اش قطع دست مرد است؛ زیرا او جنایت کرده است. امیر مکّه دید که این جریان عادی نبوده و کار آسانی نیست، پرسید: آیا از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله کسی این جا هست؟ گفتند: حسین بن علی علیه السلام شب گذشته وارد مکه شده است.

کسی را خدمت حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرستاد، به حضرت عرض کرد: این مشکل به دست شما حل می‌شود. حضرت رو به قبله ایستاد، دعای طولانی کرد، سپس نزد آن دو آمد، و بعد از توبه آن مرد، دستهایشان را باز کرد.(1)

عذر تقصیر

شیخ مصلح الدین سعدی گوید:

درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی مالید و می‌گفت: یا غفور یا رحیم! تو دانی که از ظلوم جهول چه آید:

عذر تقصیر خدمت آوردم‌که ندارم به طاعت استظهار


1- . وسائل الشیعه، ج 9، ص 338.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه