داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 144

صفحه 144

عاصیان از گناه توبه کنندعارفان از عبادت استغفار

عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت. من بنده، امید آورده‌ام نه طاعت و به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت «اصنع بی ما انت اهله»:

بر در کعبه سائلی دیدم‌که همی گفت و می‌گریستی خوش

می‌نگویم که طاعتم بپذیرقلم عفو برگناهم کش

عبد القادر گیلانی را دیدند در حرم کعبه روی بر حصبا نهاده، همی‌گفت: ای خداوند! ببخشای و گرنه هر آینه مستوجب عقوبتم، در روز قیامتم، نابینا برانگیز تا در روی نیکان شر مسار نشوم.

روی بر خاک عجز می‌گویم‌هر سحرگه که باد می‌آید

ای که هرگز فرامشت نکنم‌هیچت از بنده یاد می‌آید(1)

پرواز به سوی زیبایی‌ها

موسی بن محمد بن سلیمان هاشمی جوانی بود که از نظر زندگی و فراخی نعمت از دیگر پسران پدرش آسوده‌تر بود. خواسته‌های خویش را در انواع لذّتها چه از لحاظ خوراک و آشامیدنی و چه از لحاظ جامه و عطر و کنیزکان و غلامان بر می‌آورد. گویی او را همتی و اندیشه‌ای جز در آن راه نبود. موسی جوانی بسیار زیبا بود؛ چهره‌ای همچون ماه داشت، موهایش مشکی، ... شیرین سخن و صدایش ظریف و نعمت خدا بر او بسیار و فراوان بود؛ آن چنان که از املاک خود و زمین‌هایی که در اختیارش قرار داده شده بود و حقوق خویش، سالیانه سه میلیون و سیصد هزار درهم


1- . کلیات سعدی، ص 61 و 62.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه