داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 151

صفحه 151

وفی السماء رزقکم وما توعدون گفت: ای اصمعی! تو را به خدا سوگند می‌دهم که این کلام خداست که بر محمد فرستاده است؟ گفتم: به حقّ آن خدایی که محمد صلی الله علیه و آله را به سوی مردم فرستاده، این کلام خداست که بر آن حضرت نازل فرموده است.

این سخن را که از من شنید از شتر به زیر آمد و آن را نحر کرد و پاره پاره نمود و به من گفت: بیا یاری کن تا این را به فقرا و مستمندان صدقه دهیم.

آن گاه تیغ را بشکست و کمان را در زیر خاک پنهان کرد و روی به بیابان نهاد و گفت: «وفی السماء رزقکم وما توعدون».

باری من دیگر او را ندیدم تا آن زمان که به حجّ می‌رفتم. روزی در طواف بودم ناگهان کسی از پشت سر مرا بانگ زد، چون نگاه کردم همان اعرابی را دیدم که به واسطه کثرت طاعت و عبادت ضعیف و نحیف شده و پوست بر استخوانش چسبیده و رنگ چهره‌اش به زردی گراییده بود.

پس به من سلام کرد و مرا به مقام ابراهیم برد و گفت: باز هم از کلام خداوند بر من بخوان. من همان سوره والذاریات را تلاوت کردم و چون به این آیه رسیدم وفی السماء رزقکم ... صیحه‌ای کشید و گفت: وعده الهی را حق وعین واقع یافتم. او در همان مکان مقدّس توبه کرد و در همان جا به دیار باقی شتافت.(1)

توبه مرد راهزن

آورده‌اند: ابو عمرو واسطی از راه دریا به مکّه می‌رفت، ناگاه کشتی شکست و مالش تماماً به دریا ریخته شد. خود با زنش به تخته پاره‌ای


1- . نمونه‌هایی از تأثیر و نفوذ قرآن، ص 155 و 156
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه