داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 176

صفحه 176

سال 51 که عازم مکه بود و با ابوالعباس نوفلی همسفر شد، وقتی به محل احرام رسید، رفت غسل کند، برای احرام بستن، سیلی در درّه جاری شد و او را برد و غرق شده از دنیا رفت، قبل از اینکه حج پنجاه و یکم را انجام دهد و در سیاله که اولین منزل از مدینه به مکه است، دفن شد.(1)

به نیابت از معصومین علیهم السلام

موسی بن ابوالقاسم می‌گوید: به حضرت جواد علیه السلام عرض کردم: که من تصمیم دارم از طرف شما و پدرتان طواف کعبه نمایم، ولی بعضی می‌گویند که از برای اوصیا طواف کردن جایز نیست. امام علیه السلام فرمود: بلکه طواف کن و هر چه می‌توانی این کار را انجام بده که جایز است.

موسی می‌گوید: پس از سه سال بار دیگر به محضر آن حضرت شرفیاب شدم و عرض کردم: مولای من! چند سال پیش از شما اجازه گرفتم تا برای شما طواف کنم، بر دلم چیزی گذشت و عمل کردم. امام فرمود: چه گذشت؟ عرض کردم یک روز را اختصاص به رسول خدا صلی الله علیه و آله دادم. (در این بین حضرت جواد تا اسم پیامبر را شنید سه مرتبه فرمود:

«صلَّی اللَّه علی رَسولِ اللَّه»).

روز دیگر را برای امیرالمؤمنین علیه السلام و روز بعد امام حسن و بعد امام حسین تا دهمین روز که برای شما طواف کردم. در ادامه صحبت عرض کردم: ای آقای من! ولایت این بزرگواران را دین خودم قرار داده‌ایم.

امام علیه السلام فرمود: در این هنگام متدین به دینی شدی که خداوند غیر آن را از بندگانش نمی‌پذیرد. عرض کردم گاهی برای مادرت حضرت فاطمه علیها السلام


1- . بحارالانوار، ج 11، ص 42 و 43
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه