داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 18

صفحه 18

که سال‌های سال با آنان به واسطه تو دشمن بودم.(1)

گریه شدید

یکی از غلامان حضرت امام محمد باقر علیه السلام گفت:

وقتی در خدمت آن حضرت به مکه رفتیم، چون آن حضرت داخل مسجد الحرام شد و نگاهش به خانه کعبه افتاد، گریست به حدی که صدای مبارکش در میان مسجد الحرام بلند شد.

من گفتم: پدر و مادرم فدای تو شود، مردم شما را بدین حال می‌بینند، خوب است کمی صدای مبارک را از گریه کوتاه فرمایید. فرمود: وای بر تو! به چه سبب گریه نکنم؟ همانا امید می‌رود که حق تعالی به سبب گریستن من، نظر رحمتی بر من فرماید و به آن سبب فردا در نزد او رستگار شوم.

پس آن حضرت دور خانه طواف فرمود و در نزد مقام ابراهیم علیه السلام به نماز ایستاد و به رکوع و سجود رفت و چون سر از سجده برداشت، موضع سجده آن حضرت از آب دیدگانش تر شده بود.(2)

پیشوای عارف

مالک بن انس، فقیه معروف مدینه سالی در سفر حج همراه امام صادق علیه السلام بود. آنان با هم به میقات رسیدند. هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن؛ یعنی، ذکر معروف «لبیک اللهم لبیک» رسید. دیگران طبق معمول این ذکر را به زبان آوردند و گفتند. مالک بن انس متوجه امام صادق شد، دید حال امام منقلب است؛ همین که می‌خواهد این ذکر را بر


1- . بحار الانوار، ج 11، ص 74
2- . منتهی الآمال، ج 2، ص 675
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه