داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 30

صفحه 30

صدق باطن مرا بدان داشت تا ظاهر مرا قوت گردد.(1)

عصمت از گناه

نقل است که ابراهیم ادهم گفت:

شب‌ها فرصت می‌جستم تا کعبه را از طواف خالی یابم و حاجتی بخواهم، ولی فرصتی نمی‌یافتم. تا شبی باران زیادی آمد. من فرصت را غنیمت شمردم، به طرف کعبه رفتم، آن جا را خلوت یافتم. طواف کردم و دست در حلقه زدم و عصمت از گناه خواستم.

ندایی شنیدم که گفت: تو عصمت از گناه می‌خواهی و همه خلق این را از من می‌خواهند. اگر به همه عصمت دهم، دریاهای غفوری و غفاری و رحیمی و رحمانی من کجا رود و به چه کار آید؟

پس گفتم: «اللهم اغفر لی ذنوبی».(2)

محروم از عنایت

امام صادق علیه السلام فرموده‌اند:

وقتی که مردم در منا جمع می‌شوند، منادی ندا می‌کند: ای مردم! اگر شما بدانید که به خاطر چه کسی این جا جمع شده‌اید، حتماً به غفران و بخشوده شدن خودتان یقین می‌کنید. بعد خداوند می‌فرماید: هر بنده‌ای که روزی‌اش را وسعت دادم (یعنی ثروتمند شد) هر چهار سال، یک مرتبه به زیارت کعبه نیامد، از عنایت من محروم می‌شود.(3)


1- . تذکرة الاولیاء، ص 407
2- . همان، ص 85
3- . کلیات حدیث قدسی، ص 611
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه