داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 56

صفحه 56

مانده بر جای یک گره زعیال‌بی قلیل و کثیر و بی‌اموال

زن به تنها به خانه در بگذاشت‌نفقت هیچ نی، وره برداشت

او وظیفه خود را به درستی انجام نداد و هیچ به فکر خانواده خود نبود؛ اما زن مؤمن و پاک او، این کار را امتحان الهی دانست و چنگ در ریسمان توکل زد و راضی به رضای خدا گردید.

مرو را فرد و ممتحن بگذاشت‌بود و نابود او یکی پنداشت

بر توکل زنیش رهبره بودکه زرزاق خویش آگه بود

در پی پرده داشت انبازی‌که ورا بود با خدا رازی

عده‌ای از همسایگان شادمان به خانه آن زن رفتند؛ ولی وقتی وضع را چنان دیدند، زبان به طعن او گشودند و از روی نصیحت گفتند: شوهرت که به سرزمین عرفات رفته است، چرا چیزی برای شما به جای نگذاشته است؟ آن بانو گفت: مرا راضی از خدا به جای گذاشت ورزق من هم همین است. گفتند: مگر رزق تو چه قدر است که قانع و خرسند هستی؟ گفت:

هر چه قدر که از عمر من مانده است، رزق و روزی ام را به دستم داده است.

گفتند: خداوند بی‌سبب به کسی چیزی نمی‌دهد و هرگز برای تو از آسمان زنبیل رزق و روزی نمی‌فرستد. جواب داد: ای که اندیشه‌تان کج رفته است! چه حرفهای زشت و بیهوده می‌گویید!؟ آسمان و زمین همه از اوست و هر چه بخواهد در ید قدرت اوست. و او خودش می‌دهد و کم و زیاد می‌کند. پس باید به خدا توکل کرد و او را از یاد نبرد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه