داستان‌ها و حکایت‌های حج صفحه 57

صفحه 57

جمع گشتند مردمان برزن‌شاد رفتند جمله تا در زن

حال وی سر به سر بپرسیدندچون و را فرد و ممتحن دیدند

در ره پند و نصیحت آموزی‌جمله گفتند بهر دل سوزی

شوهرت چون برفت زی عرفات‌هیچ بگذاشت مر ترا نفقات؟

گفت: بگذاشت راضیم زخدای‌آنچ رزق منست ماند به جای ...

گفت: کای رایتان شده تیره‌چند گویید هرزه بر خیره

حاجت آن را بود سوی زنبیل‌کش نباشد زمین کثیر و قلیل

آسمان و زمین به جمله وراست‌هر چه خود خواستست حکم او راست

بر ماند چنان که خود خواهدگه بیفزاید و گهی کاهد(1)


1- . گزیده حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی، ص 62 و 63
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه