حدیث قافله‌ها صفحه 31

صفحه 31

امام حسن علیه السلام». دو خانه از سنگ ساخته بودند، نیم فرسخ دیگر که آمدیم، رسیدیم به ده بزرگی که «وادی(1) لیمواش» می‌نامند به قدر چهار سنگ بلکه بیشتر، سنگ‌ها سیاه شده با جرم، آنچه زن و بچه دیدیم کاکا سیاه، تک تک میان مردهاشان قدری میل به سفیدی سبزه رنگ بودند.

از آن جا رد شدیم یک ده دیگر در دست راست، یک ده دست چپ، زن بچه‌های بزک(2) عربی کرده، آمده بودند به تماشای حاج. سر راه، لیموی ترش فراوان، که بچه‌هاشان به فروش آورده بودند، بیشتر زن‌هاشان چادرهای آبی رنگ و ابریشم، بعضی‌هاش هم زردی با گلابتون(3) داشت.

به قصبه‌ای رسیدیم، سنگ‌های تراشیده، زبیده تراشیده بود و قصبه «زبیده» می‌نامیدند چون از آن راه دو فرسخ نزدیک‌تر بود، از راه پی رودخانه، به آن جهت از این قصبه گذشتیم. یک شتر بار هم پرت شد، نحرش(4) کردند.

شیخ عرب حربی

شیخ عرب حربی با چند نفر زلول سوار آمدند؛ زلول‌های کوچک و لاغر، مردهاشان سیاه و کم جثّه، حربه‌شان(5) یکی یک تفنگ دراز و یک خنجر به قدر یک ذرع، غلاف خنجرها تمام برنج و سنگین، مردها کوچک و کم جثه، پیاده که می‌شدند درست راه، از بابت این خنجرها، نمی‌توانستند بروند، [با] رسیدن به امیر پیاده شده، یک ربع ساعت روبوسی و تعارف عربی بود، همه جا کوه سخت و جنگل، تا آمدیم غروب آفتاب به سه فرسخی مکّه منزل کردیم.


1- . صحرا، بیابان.
2- . آرایش.

3- - پارچه دارای گل‌های برجسته که با رشته‌های نقره یا طلا، روی پارچه می‌دوزند.


4- . گلوبریدن، و کشتن شتر را نحر گویند.
5- . سلاح آنان.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه