- دیباچه 1
- مقدمه 3
- اشاره 8
- بخشاول: کلیات 8
- واژه حج 9
- فصل اول: مفهومشناسی حج و مهدویت 9
- واژه مهدویت 11
- فصل دوم: دیرینگی حج و مهدویت 12
- دیرینگی کعبه و حج 12
- حج، مأموریت همه انبیا 14
- دیرینگی مهدویت 15
- فصل سوم: رابطه حج و مهدویت 19
- اشاره 19
- رابطه کارکردگرایی 20
- ١. اتحاد و همگرایی 20
- رابطه تعاملی 25
- بخش دوم: حج و امامت 27
- اشاره 27
- اشاره 28
- فصل اول: جایگاه و نقش امام معصوم در حج 28
- نقش امام معصوم در حج 30
- تفصیل سهگانه ولایت 30
- جایگاه تکوینی امام در حج 31
- خلاصه بحث 37
- جایگاه تشریعی امام در تعالی حج 38
- تطهیر کعبه از پلیدیها 44
- اعلام برائت از مشرکان 49
- امام و حفاظت از بیتالله 51
- حج تجلیگاه علم امام 56
- فصل دوم: نقش تأثیرگذار حج در امامت 56
- اشاره 56
- حج تجلیگاه عظمت امام 57
- حج تجلیگاه معرفت به امام 60
- اشاره 66
- بخش سوم: حج دردورانغیبت 66
- اشاره 67
- فصل اول: شرایط صحت حج در دوران غیبت کبری 67
- معرفت به امام زمان (عج) ، شرط قبولی اعمال 69
- غفران در پرتو شناخت کعبه و امام 75
- پایبندی به ولایت امام زمان (عج) 80
- حج و اعلام پایبندی به ولایت 82
- پیروی از نایبان عام امام زمان (عج) 88
- نکتهها 90
- احساس حضور امام زمان (عج) در موسم 92
- فصل دوم: شرایط کمال حج در دوران غیبت کبری 92
- حکایات دیدار با امام زمان (عج) در موسم حج 98
- اشاره 109
- عنایت ویژه امام زمان (عج) به شیعیان در موسم حج 109
- ملاقات شیخ صدوق با امام زمان (عج) در خواب 109
- ملاقات سید بحرالعلوم با امام زمان (عج) در مکه 110
- همدمی حضرت خضر با امام زمان (عج) در حج 111
- اشاره 113
- بخش چهارم: نقش مکه در رخداد ظهور 113
- فصل اول: مکه محل ظهور و قیام حضرت مهدی (عج) 114
- اشاره 114
- شبهه 117
- پاسخ 118
- فرق ظهور با قیام 121
- مکه محل اجرای نخستین سخنرانی امام مهدی (عج) 125
- حجرالأسود، حجت و شاهد صدق امام (ع) 127
- اشاره 127
- گواهی حجرالأسود بر امامت امام سجاد (ع) 128
- حجرالأسود، حجت و شاهد امام زمان (عج) 130
- فصل دوم: مکه محل تجمع و بیعت یاران امام مهدی (عج) 132
- اشاره 132
- نتیجه سخن 143
- کتابنامه 145
آنها نیز به تماشای منظره ازدحام جمعیت پرداختند.
در این میان مردی در سیمای پرهیزکاران ظاهر شد. او نیز مانند همه یک جامه ساده بیشتر به تن نداشت. آثار عبادت و بندگی خدا بر چهرهاش نمودار بود. ابتدا به دور کعبه طواف کرد. بعد با قیافهای آرام و قدمهایی مطمئن به طرف حجرالأسود آمد. جمعیت با همه ازدحامی که داشت، همینکه او را دیدند فوری راه را بر او باز کردند و او خود را به حجرالأسود نزدیک ساخت. شامیان که این منظره را دیدند و قبلاً دیده بودند که مقام ولایتعهد با آن اهمیت و طمطراق موفق نشده بود که خود را به حجرالأسود نزدیک کند، چشمهایشان خیره شد و غرق در تعجب گشتند. یکی از آنها از هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه کاملاً میشناخت که این شخص «علی بن الحسین زینالعابدین» است، خود را به ناشناسی زد و گفت: «نمیشناسم» . ولی در همین وقت «همامبن غالب» ، معروف به «فرزدق» ، شاعر زبردست و توانای عرب، با آنکه به واسطه شغل و هنر مخصوصش بیش از هرکس دیگر باید حرمت و حشمت هشام را حفظ کند، چنان وجدانش تحریک شد و احساساتش به جوش آمد که فوری گفت: «لکن من او را میشناسم» و به معرفی ساده قناعت نکرد، بلکه روی بلندی ایستاد و قصیدهای سرود. در ضمن اشعارش چنین گفت: «این شخص کسی است که تمام سنگریزههای سرزمین بطحا او را میشناسند. این کسی است که کعبه او را میشناسد. زمین حرم و زمین خارج حرم او را میشناسند. این، فرزند بهترین بندگان خداست. این است آن پرهیزکار پاکیزه مشهور. اینکه تو میگویی او را نمیشناسم، زیانی به او نمیرساند. اگر بر فرض تو یک نفر او را