حج نیکان : آیت الله علی احمدی‌میانجی صفحه 75

صفحه 75

رمی جمرات در منی‌

همه سوار ماشین شدند ما خواستیم پیاده برویم مانع شدند و ماشین ما هم راه افتاد و از کثرت ازدحام جمعیت نتوانست برود در هر چند قدم یک ترمز زد، دیدیم با ماشین نمی‌شود رفت، پیاده شدیم و راه افتادیم و چند دقیقه رفتیم (یعنی به نظر ما بسیار کم آمد) به اوایل منی رسیدیم، ولکن چادرهای منی که بسیار زیاد بود و تمام شدنی نبود قدری با راحتی رفتیم و پس از طی مراحل زیاد در مقابل آفتاب حجاز با ازدحام حجاج برخورد کردیم و به هر نحوی بود خودمان را به چادرهای حسن‌جمال رساندیم کارت را ارائه دادیم و یک چادر هفت نفری (ما چهار نفر: آقای حجتی و آقای حاج علی اصغر و آقای حاج آخوند و حقیر و حاج اباذر و حاج رضا و حاج مسیب) گرفتیم به نظر خودمان زرنگی کردیم یعنی چادر در کنار خیابان گرفتیم که از دو طرف عبور و مرور بود. قهرا هوای آنجا از دو طرف جریان دارد، ولی بعد دیدیم که حجاج آشغال قربانی را در پشت چادرها ریختند و بوی متعفن ما را کلافه کرده است.

ما به خیال اینکه اوّل صبح جمره عقبه را بیندازیم (و فوراً قربانی را بکشیم و سر را تراشیده و از ناراحتی روحی و جسمی خلاص شویم) منتظر آقای حاج میرزا عبدالستار نشدیم (چون ماشین آنها از مکه با ماشین ما

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه