صبح اندیشه صفحه 182

صفحه 182

سرم به علت نداشتن جا سر پا ایستاده بود. 3- 4 ردیف جلوتر هم یک فرد جوان معمّم ایرانی دنبال یک جا می‌گشت. من مایل بودم که فردی که پشت سرم ایستاده بیاید و جا را بگیرد نه آن فرد معمّم! دلیل آن هم این بود که فکر کردم اگر آن معمّم یک چنین جای خالی ببیند؛ قیاس به امداد غیبی کند و عُجب او را فرا گیرد، و بعدها از خودش تعریف کند.

این چهار تفکر در مدت 40 دقیقه‌ی اوّل که در مناسب‌ترین مکان مقدس و مناسب‌ترین زمان و حالت زندگی‌ام بودم، آن هم در حالی که با خجلت و سرافکندگی و زبونانه چشم به در خانه‌ی خدا دوخته‌ام و کاری هم به غیر از کسب ثواب ندارم، به ذهنم خطور کرد! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. وای به حال ما! وای به حالم اگر رحمت خدا نباشد.

وادی مقدس

زائری به اطاقمان آمد و پرسید: آقای رمضانی؟ گفتم: بفرمایید.

گفت: حاجیه خانمی با شما کار دارد. سریعاً لباس پوشیدم و به اتفاق ایشان به طبقه بالا که ویژه خانم‌ها بود، رفتیم. خانمی در راه پله‌ها منتظرم بود، نمی‌شناختم.

حاجیه خانم ضمن عذرخواهی و در حالی که هیجانی و ناراحت بود، اظهار داشت: مرا راهنمایی کنید که چه کار کنم؟ گفت: «عرفات را درک نکرده‌ام! مشعرالحرام را درک نکرده‌ام، منا را هم درک نکرده‌ام، جبل‌الرحمه را درک نکرده‌ام. هیچ دگرگونی در من ایجاد نشده! آن چنان که انتظار داشتم، گریه نکرده‌ام و حالا که تمام اعمال حج را انجام داده‌ام، می‌بینم که هیچ تأثیری در من نگذاشته، علتش را نمی‌دانم، شاید علتش

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه