صبح اندیشه صفحه 21

صفحه 21

کاش می‌دانستم این مسیر چه شکلی بوده؟ پیامبر چه لباسی به تن داشته؟ درِ اتاق خانه‌اش چه شکلی بوده؟ کاش می‌دانستم. کاش!

کاش لااقل منبرش را نگه می‌داشتند. کاش محرابش را به همان شکل نگه می‌داشتند. کاش و صد کاش. آخر این فلک زده‌ها چطور به این راحتی گرانبهاترین اشیاء عتیقه را از دست دادند؟!! فکر می‌کنم که حتی اگر یکی از این اشیاء مقدس مانند منبر و یا ستون سریر و یا درِ خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله به دست موزه‌های پاریس و لندن می‌افتاد، با هموزنش الماس هم عوض نمی‌کردند.

این‌ها چطور در گذشته‌های دور، این گوهرهای بی‌نظیر را از دست دادند؟! در موزه‌های اروپا یک میز و صندلی بسیار قراضه فقط به خاطر این که مثلًا چرچیل روی آن نشسته و فلان قرارداد را امضاء کرده، نگهداری کرده‌اند! و یا پنجره چوبی اتاق پاستور را! ولی این‌ها اشیایی را که هر کدامشان هزاران بار ارزشمندتر از کلیه چاه‌های نفتش می‌باشند و به تاریخ صدر اسلام گره خورده است، به راحتی از بین برده‌اند!! ای وای! ای دریغا!

ستون عایشه

این بار نزدیک ستون عایشه نصیبم شد. یک شبانه روز نماز قضا خواندم. قرآنی برداشتم، یک سوره خواندم. بعد قرآن را بین خودم و جای سجده گذاشتم و بلند شدم که دو رکعت نماز بخوانم. یکدفعه دو نفر نمازگزار عرب که سمت چپم نشسته بودند، همزمان به من نهیب زدند که چرا قرآن را زمین گذاشته‌ای؟ با صدای آن‌ها خادمی که دو متر آن طرف‌تر ایستاده بود و داشت زائرین را کنترل می‌کرد، ایشان هم به من

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه