صبح اندیشه صفحه 211

صفحه 211

اهل یمن! پرسیدم: چندمین بار است که مشرف می‌شوی؟ گفت: هر سال می‌آیم! کمی فکر کردم و بعد در دلم خطور کرد که این آقا اگر اهل یمن است، چگونه می‌تواند به این خوبی فارسی صحبت کند! همین که شک کردم یک باره وضع عوض شد، او را دیگر ندیدم و خودم را در ازدحام جمعیت در حال طواف یافتم!

(متأسفانه یادم رفته بود که از حاجی بپرسم، خود را در کدام محل یافتی؟ آیا در همان محل که او را گم کردی و یا در جایی که نماز می‌خواندی؟)

حاجی 8:

یک نفر دستم را می‌گیرد

بچه‌ی یکی از روستاهای قوچان هستم. اسمم علی‌اکبر است. در عرفات تنها در گوشه‌ی چادر نشسته بودم، خیلی هم خسته بودم که یک دفعه دیدم یکی از افراد فلج قوچان در کنارم نشسته و مشغول دعا و نماز است! چند لحظه فکر کردم که ایشان که با ما نبوده، از کجا آمده این جا و دارد دعا و نماز می‌خواند! منتظر ماندم که دعا و نمازش تمام شود، تا بپرسم چه طوری به خانه‌ی خدا آمده؟! در همین فکر و خیال بودم، یک دفعه متوجه شدم که کسی کنارم نیست.

این حاجی اضافه کرد:

«من آدم بی‌سواد و کم هوشی هستم. اگر یک روز در مشهد باشم راه را گم می‌کنم. همیشه باید یک نفر همراه من باشد، حتی راهی را که چند بار رفت و آمد کرده‌ام، باز نمی‌شناسم. در این مسافرت ابتدا خیلی نگران بودم. اقوام من هم نگران بودند و همه می‌ترسیدند که در این مسافرت چه بلایی به سرم می‌آید. اما از وقتی که به خانه‌ی خدا و مدینه آمده‌ام؛

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه