دو سفرنامه حج صفحه 11

صفحه 11

[رشت]

یک ساعت مانده بود به غروب آفتاب که ورود شهر رشت شدیم و به اختیار گاری‌چی در یک کاروانسرای مخروبه کثیف، که در تمام رشت در کثافت ممتاز بود، ما را مسکن داد و حال آنکه شهر رشت در سی سال قبل مشاهده شده، مانند یک زاویه خرابه به نظر می‌آمد وحالیه مثل قصور عالیه سلاطین به نظر جلوه داشت. تمام بنای شهر و اوضاع اهالی و حوالی آن هزار درجه ترقی کرده، تبدیل به اعلی و احسن اما چه فایده ابداً شعار مذهب اسلام در وی مشهود نبود.[6]

با وجود وفوریِ همه نوع از نعمت، مع هذا در کمال گرانی و مردمش در نهایت بی شرمی و بی انصافی! اما آفرین به غیرت دو نفر از تجار همشهری خودمان، یکی جناب مشهدی شجاع و جناب کربلایی علی آقای کرکبودی طالقانی که در پذیرایی ماها خصوصاً بنده منتهی درجه انسانیت را به عمل آوردند. در بدو ورود ما به رشت از بابت حرارت و عفونت هوا و خشکی سابقه، به قدری کار بر اهالی آنجا سخت شده بود که آب قاطبه آبار خشکیده، عموم خلق علیل و مریض و در ستوه تا به آن درجه‌ای که ماها را عبور به کوچه و بازار از کثرت انسداد هوا بسیار صدمه و سخت بود. رجماً بالغیب هوا در لیله چهارشنبه هفتم منقلب شد. به شدّتی باریدن گرفت که نمونه از طوفان حضرت نوح نشان می‌داد که پیران قدیم در اوان عمر خود چنان بارانی نشان نگفتند که در مدت بیست و چهار ساعت نجومی تمام معابر و سکک از عبور افتاد بلکه کسی را قدرت بر خروج از لانه‌اش

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه