موسم بیداری : گذری بر خاطرات سفر حج صفحه 117

صفحه 117

اکنون به خاموشی و تاریکی می‌گرایید.

به چهره‌ها که نگاه می‌کردی، یکپارچه امید به رحمت خدا بود. تماسی با قم گرفتم و حال پدرم را پرسیدم؛ هنوز در بستر آرمیده بود و مادر از پشت تلفن صدایش می‌لرزید.

باید آماده می‌شدیم؛ وقوفی دیگر، در صحرایی دیگر در پیش بود. نماز را که خواندیم، راهی مشعر شدیم.

مشعر

به سرعت وسایل را جمع کردیم. کاروان‌ها به تکاپو افتاده‌اند تا هر چه زودتر خود را به مشعر برسانند. ترس از شلوغ شدنِ راه، همه را به تلاش واداشته است. هوا تقریباً تاریک شده و تمام تلاش برای ترک عرفات است و اگر به دیده دقت بنگری، درست مثل حال دنیاست؛ با شور و شوق می‌آیی و بعد از مدتی کوتاه که سرعت آن به اندازه یک چشم بر هم زدن است، باید بروی. خیلی دوست داشتم که بعد از رفتن حاجیان، این صحرا را ببینم؛ ولی چاره‌ای جز رفتن نیست.

برخی حاجیان پیاده و تکبیر و تهلیل گویان، به سمت مشعر در حرکتند. اگر بخواهیم خطی از عرفات تا مکه رسم کنیم، مشعر میان عرفات و منا است؛ یعنی بعد از آمرزش گناهان و استغفار، یک

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه