موسم بیداری : گذری بر خاطرات سفر حج صفحه 19

صفحه 19

بدهد. زوار نیز چه عاشقانه این توصیه را جدی گرفتند.

برای لحظه‌ای، در حرم احساس کردم، که این آخرین فرصت است. دلم شکست؛ آقا! نکند بروم و دست خالی برگردم! بار دیگر به یاد آوردم که این سفر همچون سفر مرگ است؛ همه چیز را می‌گذاری و می‌روی، تنها با دو تکه پارچه که شبیه کفن است و قطره‌ای می‌شوی در میان انبوه انسان‌ها، به‌گونه‌ای که دیگر هیچ وسیله شناسایی در کار نیست، مانند دیگران، درست مانند آنچه از صحرای محشر می‌گویند. تویی و خدا. چیزی نداری جز اعمال، با این تفاوت که در قیامت، وقت تمام است و زمان حساب و کتاب. ولی اینجا اگر بخواهی، می‌توانی خطخوردگی‌ها و غلطهای دفتر اعمالت را پاک کنی؛ اگر قدر بدانی. و همین «اگر» ها بود که لرزه بر جانم می‌افکند و هوای دل را در آستان ملک پاسبان حضرت رضا(ع) بارانی می‌کرد.

پرواز

امروز، روز حرکت است. کاروان به دو بخش تقسیم شده؛ گروهی ساعت شش صبح امروز(پنج شنبه) رفته‌اند، ما نیز با گروه دوم، ساعت چهار بعدازظهر عازمیم. سه ساعت قبل از پرواز باید در فرودگاه باشیم. قبل از حرکت باز به حرم حضرت رضا(ع) رفتم. برخی از اقوام هم آمده بودند؛ هنگام خداحافظی شبنم‌های زیبای

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه