اهل بیت علیهم السلام عرشیان فرش نشین صفحه 329

صفحه 329

عدی که کیش نصرانی داشت به شام گریخت ولی خواهرش به نام سَفّانه اسیر شد .

پیامبر صلی الله علیه و آله برای تعیین تکلیف اسیران به مسجد آمد . دختر حاتم از جای برخاسته ، گفت : یا رسول اللّه ! پدرم از دنیا رفته ، سرپرستم که برادر من است به شام گریخته ، بر من به آزادی من منت گذار . حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمان داد لباس قابل توجهی به او دادند و وی را با احترام به شام فرستاد .

عدی از دیدن خواهر با آن همه عزت و احترام شگفت زده شد . جریان کار را از او جویا گردید ، خواهر هنگامی که برخورد کریمانۀ پیامبر صلی الله علیه و آله را به عدی گفت ، عدی پرسید : تکلیف ما با او چیست ؟ پاسخ داد : صلاح در این است که هرچه زودتر نزد او بروی ، اگر پیامبر باشد ، افتخار ، در ایمان آوردن به اوست و اگر پادشاه باشد به عزت می رسی .

عدی به سرعت حرکت کرد و در مدینه در میان مسجد ، خود را به پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی نمود ، حضرت او را به خانه دعوت کرد .

در هنگام عبور به سوی خانه پیرزنی به پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده ، حاجت خود را اظهار داشت و با زیاده گویی و پُر حرفی پیامبر صلی الله علیه و آله را ایستاده نگاه داشت ، پیامبر صلی الله علیه و آله هم با کمال حوصله و بردباری به همۀ سخنان او گوش داد ! عدی نزد خود گفت : این راه و رسم پادشاهان نیست که با حاجتمندی به این صورت برخورد کنند .

هنگامی که به خانه رسیدند ، حضرت عدی را روی گلیم نشانید و خود در برابرش روی زمین نشست ، عدی گفت : برای من ناگوار است که من روی گلیم بنشینم و شما روی زمین باشید ، حضرت فرمود : تو میهمان مایی ! سپس فرمود : از اینکه مؤمن به اسلام نمی شوی آیا به خاطر فقر و تهی دستی ما و دشمنان فراوان ماست ؟ بی تردید دنیا این گونه نمی ماند . عدی با کمال

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه