اهل بیت علیهم السلام عرشیان فرش نشین صفحه 341

صفحه 341

درون خیمه آورید ، گفتند : مادر ! این مشک سنگین را چگونه به اینجا آوردی ؟ گفت : جوانمردی شیرین سخن ، زیباروی ، خوش خوی ، نسبت به من بسیار مهربانی فرمود و این مشک را به دوش گرفت و به اینجا آورد .

گفتند : کجا رفت ؟ گفت : همان است که در آن راه می رود .

فرزندان دنبال آن بزرگوار رفتند ، چون حضرت را شناختند به سوی خیمه دویده ، گفتند : ای مادر ! این جوانمرد همان کسی است که تو به او ایمان آورده ای و شب و روز مشتاق دیدار او هستی و پیوسته لاف محبّتش را می زنی ! !

پیرزن از خیمه بیرون دوید و فرزندانش نیز از پی او دویدند تا به حضرت رسیدند ، به دست و پای آن بزرگوار افتادند ، پیرزن در حالی که به شدّت می گریست گفت : یا رسول اللّه ! تو را نشناختم که گستاخی کردم و نسبت به تو جسارت روا داشتم ! چگونه از عهدۀ این عذر برآیم ؟ حضرت او را دلداری داد و دربارۀ او و فرزندانش دعای خیر کرد و آنان را به مهربانی باز گرداند (1) !

هرگز سبب کدورت میان مردم نشوید

در روایت است که : روزی بدن مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله را تب گرفت و آن روز نوبت قرار داشتن آن حضرت نزد حفصه بود .

عایشه قدحی از آش جو به کنیزکی داد و برای آن حضرت فرستاد . کنیزک هنگامی که قدح را به خانۀ حفصه آورد حفصه پرسید چیست ؟ کنیزک گفت : آش جوی است که عایشه برای پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاده است . حفصه به شدّت برآشفت و گفت عایشه به حق من تجاوز کرده است مگر پختن آش


1- (1)) - منهج الصادقین 370/9 ، ذیل آیۀ شریفۀ «وَ إِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ » قلم (68) : 4 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه