اهل بیت علیهم السلام عرشیان فرش نشین صفحه 373

صفحه 373

دار الاماره بود . در برابر آن حضرت ظرفی پر از ماست قرار داشت که از شدت ترشی ، بوی آن را احساس می کردم و گرده نان جوینی هم در دستش بود که من پوسته های جو را در آن می دیدم و آن حضرت نان خشک را گاهی با دست می شکست و اگر با دست نمی شد با زانو و در آن می گذاشت !

در این هنگام به کنیزشان فضه که در کنار وی ایستاده بود گفتم : شما از خدا بیم ندارید که با این پیرمرد چنین رفتاری می کنید ؟ آیا شما غلّه را برای ایشان الک نمی کنید که در آن [ نان ] سبوس می بینم ؟ فضه گفت : از ما خواسته بود که غله ای را برای او الک نکنیم !

علی علیه السلام پرسید : به او چه گفتی ؟ ماجرا را به او گفتم ؛ در این هنگام علی علیه السلام فرمود : پدر و مادرم فدای آن کسی باد که برای او غله ای الک نشد و سه روز پشت سر هم نان گندم سیر نخورد تا وقتی که از دنیا رفت (1) .

یک روز با علی علیه السلام

ابومطر که یکی از اهالی بصره بود ، می گوید : از مسجد کوفه بیرون آمدم ناگاه مردی از پشت سرم ندا داد : جامه ات را بالا بگیر که جامه ات را ماندنی تر می کند و موهای سرت را کوتاه کن اگر مسلمانی .

به دنبال او رفتم در حالی که با روپوش ، خود را پوشیده بود و ردایی بر تن داشت و همانند اعرابیان بدوی تازیانه ای در دست داشت ، گفتم این کیست ؟ مردی به من گفت : تو را در این شهر غریب می بینم ! گفتم : آری ، من مردی از اهل بصره هستم ، گفت : این علی امیرمؤمنان است .

[ به دنبال او رفتم ] تا به محلۀ « بنی محیط » رسید که بازار شتران بود [ در


1- (1)) - کشف الیقین : 86 ؛ کشف الغمه : 163/1 ؛ بحار الأنوار : 331/40 ، باب 98 ، حدیث 13 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه