اهل بیت علیهم السلام عرشیان فرش نشین صفحه 399

صفحه 399

حضرت فاطمه علیها السلام پاسخ داد :

وَ عَلَیْکَ السَّلامُ ، کیستی ؟ گفت :

پیرمردی از بادیه نشینانم . از سرزمینی دور دست نزد پدرت سرور آدمیان آمدم و من ای دختر محمّد ! برهنه و گرسنه ام ، به من بذل محبتی کنید ، خدا شما را مورد رحمت خود قرار دهد .

در آن موقعیّت سه روز بود که حضرت رسول و فاطمه و علی

اهل بیت علیهم السلام چیزی نخورده بودند و رسول خدا از این برنامه آگاه بود .

حضرت زهرا علیها السلام پوست گوسپندی را که دباغی شده بود و حسن و حسین علیهما السلام روی آن می خوابیدند برداشت و فرمود : ای میهمان ما ! این پوست را بگیر و برو ، امید است خدا بهتر از این را نصیب تو کند .

اعرابی گفت : ای دختر پیامبر ! من از گرسنگی خویش نزد تو شکوه آورده ام ، تو پوست گوسپندی را به من مرحمت کردی ! من با این گرسنگی که دارم با این پوست چه کنم ؟ !

هنگامی که حضرت این سخنان را از او شنید ، گردن بندی که فاطمه فرزند حمزه دختر عمویش به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به اعرابی داده ، فرمود : این گردن بند را بگیر و بفروش ! امید است خدا بهتر از این را به تو بدهد .

اعرابی گردن بند را گرفته ، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله به مسجد برد و آن حضرت هنوز در میان یارانش نشسته بود ، اعرابی گفت : ای پیامبر ! دخترت فاطمه این گردن بند را به من داده ، گفته آن را بفروش ، امید است خدا کارت را به سامان رساند .

پیامبر صلی الله علیه و آله گریست ، و فرمود : چگونه کارت را به سامان نرساند در حالی که فاطمه دختر محمّد که سرور دختران حضرت آدم است آن را به تو هدیه کرده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه