اهل بیت علیهم السلام عرشیان فرش نشین صفحه 572

صفحه 572

عنایتی شگفت از امام عصر

اهل بیت

این جانب سالهای بیست و یک و بیست و دو سالگی از عمرم را در حوزۀ علمیۀ قم جهت تحصیل معارف اهل بیت علیهم السلام گذراندم ؛ ایام تعطیل برای صلۀ رحم به تهران می آمدم . در یک روز تعطیل به عیادت عالم بزرگوار ، مدافع ولایت اهل بیت علیهم السلام سلطان الواعظین شیرازی صاحب کتاب معروف شب های پیشاور رفتم .

شخصی برای عیادت در محضر آن مرد بزرگ بود ، سلطان الواعظین مرا به او معرفی کرد که ایشان از طلاب قم هستند و در همۀ تعطیلات به عیادت من می آیند و او را هم به من معرفی کرد که سالیان متمادی است در مجالس من حضور می یابد و معروف به حسینی است ، سپس به آقای حسینی گفت :

با زبان خود داستانت را برای ایشان بگو .

به من گفت : پروندۀ بیماری من در بیمارستان پارس است . دوست داشتم از نزدیک آن را ببینی و از نظر پزشکان که درمانم را غیر ممکن می دانستند باخبر شوی ، در هر حال جناب سلطان الواعظین از چند و چون پرونده و بیماری من باخبر است ، بعد ماجرای خود را برای من به این مضمون بیان کرد :

یک روز صبح از خواب بیدار شدم خواستم برای وضو و نماز از جای برخیزم ، حس کردم نمی توانم ، همسرم را صدا زدم که به من کمک کند تا برای ادای نماز برخیزم ولی کمک او هم برایم بی فایده بود چون توان برخاستن نداشتم ، نمازم را خوابیده خواندم .

هنگامی که هوا روشن شد گفتم : دکتر بیاورید ، دکتر آمد و پس از معاینۀ من گفت : متأسفانه دچار فلج شده و گرفتار آسیب خطرناک نخاعی گشته

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه