نسیم معرفت حج سیره و سخن اخلاقی و عرفانی بزرگان در مناسک حج صفحه 250

صفحه 250

پرسیدم: از کجا دانستی که من ذوالنون هستم؟ گفت: ای ذوالنون! قلب های جماعتی که در میدان اسرار الهی جولان می کنند، از غیب آگاه می شوند، من به تعلیم پروردگار، تو را شناختم. آن گاه گفت: ای ذوالنون! به پشت سرت نگاه کن! وقتی روبرگرداندم و دوباره به جلو برگشتم، هیچ زنی را ندیدم. (1)

١6. تنها به سوی پروردگار

آن که خدا را شناخت و دانست که گره ها، تنها به دست او گشوده می شود، و پی برد که جز خدا، سبب هایی بیش نیستند که تنها به اجازه خدا کاری از دست آنها ساخته است، هرگز از غیر خدا چیزی نخواهد خواست و هیچ درگاهی را بر آستان او برتری نخواهد داد.

دست حاجت که بری پیش خداوندی بر

که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود

از ثَری (2)تا به ثریا به عبودیت او

همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود

کرمش نامتناهی، نِعَمش بی پایان

هیچ خواهنده ازین در نرود بی مقصود (3)

حکایت

موسم حج بود. «عبدالملک» خلیفه هم به قصد حج در مکه بود. روزی در مجلس خود بر تخت نشسته بود و اشراف از هر قبیله حضور داشتند. «عطاء بن ابی رباح» که از بزرگان بود، وارد مجلس شد. خلیفه، همین که او را دید، برخاست و او را در کنار خود جای داد و پرسید: ای عطاء! حاجتت چیست؟ عطاء جواب داد: «

اِتَّقِ اللهَ فی حَرَمِ اللهِ وَ رَسولِهِ » ؛ «در حرم خداوند و رسولش، تقوای الهی را رعایت کن!» آن گاه افزود تقوای الهی را در خصوص اولاد مهاجران و انصار که با کمک آنها به خلافت رسیده ای رعایت کن


1- رنگارنگ، ج ١، صص 4١٣ و 4١4.
2- خاک.
3- کلیات سعدی، ص ٧٢٩.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه