امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 102

صفحه 102

اگر روش پیامبر (ص) آن بود که هنگام دور شدن از مدینه به مدت چند هفته یا چند روز، جانشینی برای خود در مرکز حکومت تعیین کند،بنابراین از عجایب وحشتناک است که پیامبر (ص) از امتش برای همیشه جدا شود-در حالی که می داند چه خطرهایی او را تهدید می کند-بدون اینکه پیمان نامه مکتوبی از خود به جا گذارد،که در آن کسی را به جانشینی خود برای آنها تعیین کرده باشد!

آری وجود نداشتن وصیتنامه ای مکتوب از پیامبر موجب حیرت و شگفتی انسان می گردد.

پیامبر خواست وصیتی بنویسد ولی مانع شدند

با همه اینها نگاهی به حوادث روزهای آخر زندگی پیامبر (ص) ،برای ما روشن می سازد که پیامبر خواسته است وصیتنامه ای بنویسد،ولی نتوانسته است.ما در صحیح بخاری روایت زیر را می یابیم که ابن عباس روایت کرده است:

هنگامی که بیماری و ناراحتی پیامبر (ص) شدت یافت،فرمود،نامه ای برایم بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید.عمر گفت:درد بر پیامبر غلبه کرده است،کتاب خدا در نزد ماست و ما را بس است.پس،اختلاف افتاد و سر و صدا زیاد شد.پیامبر فرمود:از نزد من برخیزید،پیش من سزاوار نیست که نزاع کنید سپس،ابن عباس بیرون شد در

حالی که می گفت:«براستی که مصیبت هنگامی به اوج خود رسید که میان پیامبر (ص) و نامه ای که می خواست بنویسد فاصله ایجاد شد» (12) .

و مسلم در صحیح خود نقل کرده است که سعید بن جبیر گوید:که ابن عباس می گفت:«روز پنج شنبه چه روز دردناکی بود؟!»سپس،گریه کرد بحدی که اشک چشمش سنگ ریزه ها را تر کرد.گفتم:ای پسر عباس!روز پنج شنبه چه پیش آمد؟گفت:هنگامی که بیماری پیامبر (ص) خدا شدت یافت فرمود:کاغذی بیاورید برای شما نامه ای بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید. اما آنان با یکدیگر به نزاع برخاستند،در حالی که نزد پیامبر شایسته نبود که با هم نزاع کنند، و گفتند:چه شده پیامبر را؟آیا هذیان می گوید؟بپرسید از او!

پیامبر فرمود:واگذارید مرا،من در حالی هستم که (از حال شما در آینده) بهتر است.شما را به سه چیز توصیه می کنم:مشرکان را از جزیره العرب بیرون کنید.گروه نمایندگی را به روشی که من گسیل می داشتم،گسیل دارید.سعید بن جبیر می گوید:ابن عباس از گفتن مطلب سومی،خودداری کرد و یا گفت من آن را فراموش کرده ام (13) .

از عبید الله بن عبد الله بن عتبه روایت شده است که ابن عباس گفت:

«وقتی که پیامبر خدا در حال احتضار بود،در آن خانه مردانی از جمله عمر بن خطاب بودند. پس،پیامبر (ص) فرمود;بیایید،برای شما نامه ای بنویسم تا پس از آن گمراه نشوید.پس او گفت:بیماری بر پیامبر خدا غلبه کرده است!و شما قرآن دارید.کتاب خدا ما را بس است.پس، میان اهل خانه اختلاف افتاد و به خصومت با یکدیگر پرداختند،بعضی می گفتند بشتابید تا رسول خدا برای شما نامه ای بنویسد که هرگز پس از او گمراه نشوید.و بعضی دیگر همان حرف عمر را می زدند!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه