امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 103

صفحه 103

پس چون سخن بیهوده و اختلاف نزد پیامبر

زیاد شد،رسول خدا فرمود:برخیزید!این بود که ابن عباس می گفت:«براستی مصیبت;بزرگترین مصیبت آن گاه شد که اختلاف و سر و صدای آنان میان رسول خدا و آن نامه ای که می خواست برای آنان بنویسد،فاصله انداخت و مانع شد» (14) .

ابن سعد در طبقات نقل کرده است که جابر بن عبد الله انصاری گفت:«چون پیامبر خدا بیمار شد-آن بیماریی که در اثر آن وفات یافت-کاغذی طلبید تا برای امتش چیزی بنویسد که نه گمراه شوند و نه (بعد از آن حضرت) یکدیگر را نسبت به گمراهی دهند،میان حاضران در خانه سخنانی رد و بدل شد و مشاجره در گرفت و عمر سخنی گفت،پیامبر او را بیرون کرد» (15) .

و از زید بن اسلم،و او از پدرش،از قول عمر بن خطاب نقل کرده است که عمر گفت:«ما نزد پیامبر بودیم،و بین ما و زنان پیامبر پرده ای آویخته بود.پس،پیامبر خدا فرمود:مرا با هفت مشک آب غسل دهید و کاغذ و دواتی برایم بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که هرگز پس از آن گمراه نشوید.زنها گفتند:آنچه پیامبر نیاز دارد حاضر کنید. (عمر می گوید:) پس،من گفتم:شما ساکت باشید که شما همسران او هستید.وقتی که او بیمار شود چشمهایتان را می فشارید و اشک می ریزید و هنگامی که سالم است به گردنش می چسبید.آن گاه پیامبر فرمود آنان از شما بهترند» (16) .

این حادثه عجیب پرسشهایی را برمی انگیزد

(1) چرا عمر در نوشتن وصیتنامه با پیامبر مخالفت کرد؟

(2) پیامبر (ص) به چه چیز می خواست وصیت کند؟

(3) چرا پیامبر خدا علی رغم مخالفت عمر آنچه می خواست انجام نداد؟

(4) چگونه وصیت پیامبر (ص) برای امت باعث ایمنی از گمراهی است؟

بعضی از علمای حدیث به سؤال اول به این گونه جواب می دهند که آنچه را عمر،به مخالفت با آن دعوت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه