امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 104

صفحه 104

کرد این بود که چون پیامبر در حال احتضار بود،دلش به حال اوسوخت.وصیت کردن در آن ساعت مایه رنج بیشتر پیامبر بود و عمر خواست که پیامبر زیاد خود را به زحمت نیندازد!

پذیرفتن این توجیه واقعا مشکل است.

این مخالفت به دلیل کم کردن زحمت پیامبر نبود

کجا مسلمانی مجاز است مسلمان دیگری را-که در معرض موت قرار دارد-چه دارای مقام بزرگ باشد،یا کوچک از نوشتن وصیتنامه اش باز دارد؟و حال آن که می داند وصیت کردن یکی از وظایف دینی است و از هر مسلمانی خواسته شده است تا آن را بیش از فرا رسیدن مرگش،آماده سازد.پیشتر روایتی که عبد الله فرزند عمر نقل کرده بود گذشت،پیامبر (ص) فرمود:«شخص مسلمان حق ندارد،دو شب را بخوابد مگر آن که وصیتنامه اش را در مورد آنچه متعلق به او است نوشته و در کنارش باشد.»البته بر هر مسلمانی بویژه بر بزرگان اسلام همچون عمر،واجب است تا برادر مسلمانش را در انجام تکلیف دینیش کمک کند،نه آن که او را از اقدام به آن عمل باز دارد.در اینجا وظیفه عمر در مقابل وصیت پیامبر (ص) دو برابر می شود:

چه پیامبر تنها یک مسلمان نیست بلکه او سرور مسلمانان و پیامبر آنان است،پس بر عمر واجب است،تا نهایت کمک و یاری را برای انجام تکلیف پیامبر (ص) به آن حضرت بکند.بر عمر واجب است تا به پیامبر در اقدام به نوشتن وصیت نامه اش کمک کند،زیرا پیامبر می گوید:وصیتش وسیله حفظ امت از گمراهی است،و پیامبر همواره در آنچه می گوید صادق است.اگر وصیتش پشتوانه ای است در مقابل گمراهی،پس بر عمر واجب است تا همچون یک مسلمان برجسته علاقه مند به مصالح این امت از آنچه پیامبر (ص) اراده فرموده است، استقبال کند و بر دستیابی به

این تضمینی که برای آینده مسلمانان ضروری و لازم ست بی نهایت شادمان باشد.چه چیز برای این امت مهمتر از این است-در حالی که پیامبرش در آستانه جدایی است و با این جدایی وحی آسمانی قطع می شود-که این امت بر نوشته ای دسترسی داشته باشد که روشنگر راه او باشد و اورا از گمراهی و آشوب در آینده طولانی نگهداری کند؟!

بر عمر و همه کسانی که در آن مجلس حاضر بودند،واجب و لازم بود که در آن لحظه امر پیامبر را اطاعت کنند.پیامبر به آنان امر کرد که کاغذی بیاورند تا وصیتنامه اش را روی آن بنویسد و اطاعت فرمان پیامبر واجب است.قرآن مجید آن را تذکر می دهد:«ای کسانی که ایمان آورده اید،مطیع فرمان خدا و پیامبر باشید...»59:4چگونه عمر به دلیل دلسوزی بر پیامبر و ترس از زیادی رنج و مشقت او،با آن حضرت مخالفت می کند،در صورتی که مخالفت وی با آن بزرگوار موجب رنج بیشتر و بزرگتر از آن چیزی بود که خواسته بود و باید انجام می شد؟پیامبر به یارانش،در روزهای توانایی و نشاط امر می کرد و آنان به انجام فرمان او مبادرت می ورزیدند،حتی اگر دستور آن حضرت در مورد مالها و جانهای ایشان می بود.هان، اکنون آن حضرت کاغذ و دواتی از آنان می خواهد (و آن کم ارزشترین چیزهاست) ولی فرمان او را نمی برند!!!تردیدی ندارد که این عمل او را به سختی رنجانده،عمیقا غمگین می سازد و بر ناراحتی آن حضرت دلیلی بالاتر از گفته او بدیشان نمی باشد که:«از نزد من برخیزید»و گفتار او به عمر:«حقا که آنان (زنان) از شما بهترند.».

اگر آنان به آنچه خواسته بود مبادرت می ورزیدند،از ناراحتی او کاسته بودند،و هیچ چیز در آن ساعت پیامبر را پیش از قیام

آن حضرت به امر واجب و مصون داشتن امتش در برابر گمراهی،مسرور نمی کرد.

براستی ابو بکر،از نوشتن وصیتنامه اش به هنگامی که جان می داد،منع نشد،با این که در حال اغما بود،در عین حال پیمان جانشینی عمر را به خلافت خود،به عثمان دیکته می کرد.چقدر، خطا و سنگدلی بود،اگر فردی از مسلمانان در آن روز-به دلیل فزونی زحمت او که او در حال جان دادن است-مانع وصیت ابو بکر می شد.تصور نمی کنم عمر،عثمان را-که به هنگام نگارش وصیتنامه ابو بکر در بستر مرگ به او یاری کرد-ملامت کرده باشد!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه