امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 115

صفحه 115

ابن

عباس:دور می شوم (همین که برخاستم بروم،او از من خجالت کشید و گفت:)

عمر:ای پسر عباس!مواظب موقع خود باش!به خدا سوگند که من رعایت حق تو را دارم آنچه را باعث خوشنودی توست دوست دارم!

ابن عباس:«ای امیر مؤمنان!براستی که من بر تو و بر هر مسلمانی حق دارم.پس،هر کس رعایت این حق را کرد،کار نیکی کرده است و هر که نادیده گرفت،پس فرصت خود را از دست داده است...» (30) .براستی که شگفت آور است،قبیله قریش که از آغاز پیدایش نبوت و اسلام با آنها در ستیز بود و ستیز خود را با آنها ادامه داد تا این که ناتوان شد و روی زمین زیر پاهای نبوت و اسلام سقوط کرد،اکنون،سرنوشت امت اسلامی را تعیین می کند و تایید کردن آن باعث سنگینی گفته هر نامزد رهبری می گردد،هر چند که او بر خلاف نامزدی رسول خدا باشد!البته این بسی شگفت آور است اما در عین حال،منطق رویدادها چنین است.

در حقیقت،عمر،به عنوان یک مجتهد،مصلحت را در آن دید که برای امت یا بزرگان صحابه و یا برای قبیله قریش بهتر این است که پیامبر راجع به کسی که انتخاب می کند چیزی ننویسد، بنابراین به مخالفت برخاست و این مخالفت را رهبری کرد.

در اینجا سؤال سومی مطرح می شود:چرا پیامبر،علی رغم مخالفت عمر،وصیتنامه را ننوشت؟

چرا پیامبر (ص) با وجود مخالفت وصیت خود را ننوشت؟

البته پاسخ این سؤال واضح است،زیرا غرض از وصیتی که پیامبر می خواست بنویسد این بود که آن وصیتنامه باعث ایمنی این امت از گمراهی باشد.چنان چیزی هرگز ممکن نمی شد، مگر وقتی که نویسنده وصیتنامه،در کمال صحت و هوشیاری و در حال بیداری باشد،بداند چه می گوید و هدفش از آن گفته چیست.و لیکن سبک این مخالفت صراحت دارد در تردید و شک داشتن در هوشمندی و

درستی عقل پیامبر (ص) [نعوذ بالله].

براستی سخنی که عمر گفته است:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه