امیر المؤمنین اسوه وحدت صفحه 132

صفحه 132

از این جا معلوم می شود که گنهکار شمردن برخی از مسلمانان بعضی دیگر را به دلیل موضعگیری مثبت یا منفی آنان نسبت به این بیعت،بر خلاف شریعت و یا افراط و تفریطی است مورد خشم و غضب خدا.

(2) اما جهت منفی دیگر این بیعت مشروع،آن است که این بیعت کردار و گفتار خلیفه را یک قانون اسلامی

نمی سازد.بنابراین،تا وقتی که زمامداری او نتیجه انتخاب مردم است-نه نتیجه دستور پیامبر-گفتار و رفتار او مانند گفته و عمل دیگر اصحاب در معرض صواب و خطا باقی می ماند.

براستی چنین کسی پیش از انتخابش مثل هر صحابی دیگر در معرض صواب و خطا بوده است و بعد از انتخابش همچنان باقی می ماند.پس،این انتخاب چیزی از شخصیت او را تغییر نمی دهد،نه بر علم او چیزی می افزاید و نه در پیشگاه خداوند از دیگر مؤمنان همسطح خود بالاترش می برد و هرگز تمام اعمال و گفتارش او را مقرون به صواب نمی گرداند.البته بالاترین چیزی که برای او توقع می رود این است که مجتهدی از جمله مجتهدان باشد که به دیگر مجتهدان حق می دهد با او نظر مخالف داشته باشند،و برای هر مؤمن غیر مجتهد این حق را قائل است که از مجتهد دیگری غیر از او پیروی کند و برای کسی که داناتر از اوست جایز نیست-در صورتی که خطایی در روش او به بینند-از خطای او پیروی کند.هیچ کس از مردم این حق را ندارد که مسلمانان رابه رفتار مطابق روش خلیفه شایسته ای از این نوع،ملزم کند. زیرا این عمل واجب دانستن چیزی است که خداوند آن را واجب نمی داند،و وارد کردن چیزی است در دین که از دین نیست.البته این دو جنبه منفی برای بیعت مشروعی که صرف قرارداد میان بیعتگر و بیعت شده،است در خلافتی که به دستور پیامبر تحقق می یابد وجود ندارد.

براستی خلافت آن گاه که به دستور پیامبر انجام می گیرد برای هر مرد و زن مسلمان امری واجب است،هیچ کسی را حق مجادله در آن نیست،زیرا پیامبر (ص) -به شهادت رآن-نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر

است.و حکمش درباره آنان و به نفع و ضررشان نافذ است.

«آن گاه که خدا و رسولش امری را حکم کنند،هیچ زن و مرد با ایمانی اختیاری نسبت به امر خود ندارد،و هر که خدا و رسولش را نافرمانی کند،آشکارا گمراه شده است (31) آنانی که با کسی بیعت می کنند که پیامبر (ص) تعیین کرده است،گویا با خود پیامبر (ص) بیعت کرده اند.و هر که با پیامبر بیعت کند با خدا بیعت کرده است،و قرآن اعلان می دارد:«براستی آنان که با تو بیعت می کنند حقا که با خدا بیعت می کنند،دست خدا بالای دست ایشان است، پس هر کس پیمان شکند،براستی که به زیان خود می شکند و کسی که به عهدی که با خدا بسته است وفا کند.بزودی خداوند اجری عظیم به او می دهد» (32) .

معنی آن سخن این است که جانشین تعیین شده پیامبر با دستوری از جانب او دارای قداستی است که از قداست پیامبر (ص) سرچشمه می گیرد و بر مسلمانان معاصر و نسلهای آینده لازم است تا امر او را اطاعت کنند و از آنچه بازداشته است خودداری ورزند،شایستگی او مانند شایستگی پیامبر (ص) است.جز این که او پیامبر نیست و از او توقع نمی رود تا چیزی را زیاد یا کم کند و یا در احکام شرع تغییری بدهد،زیرا پس از محمد (ص) پیامبری وجود ندارد، و حلال او تا روز قیامت حلال است.براستی،این خلیفه نمایانگر پیامبر است و فرض این است که او عالمترین مردم به علم قرآن و تاویل آن و آگاهترین فرد به حلال و حرام محمد (ص) است.پس،آنچه را که او حلال اعلان می کند،حلال است و آنچه را حرام می داند،حرام.و آنچه را واجب اعلان می کند،واجب است.و هیچ

کسی از مسلمانان حق ندارد با او مخالفت کند زیرا او داناتر و برتر از آنان است و به دستور پیامبر اطاعت از او واجب است.

قریش و امامت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه